علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 161
فصل 21 معرفت بذل و بخشش واجب‏
ممكن است گفته شود كه پيش از اين اشاره شد كه سخاوت حدّ وسط بين بخل و اسراف است، يعنى صرف مال در آنجا كه مصرف آن واجب يا سزاوار و مستحسن است، و اين براى شناخت حدّ سخاوت كافى نيست، زيرا اين شناخت خود متوقّف است بر معرفت موارد واجب يا شايسته، و اين براى ما مبهم و ناشناخته است.
مى‏گوئيم: موارد واجب يا مستحسن بر حسب شرع و مروّت و عادت شناخته مى‏شود. بنابراين سخى كسى است كه واجب شرع و واجب مروّت و عادت را ادا كند، و اگر در يكى از اين‏ها امساك ورزد بخيل خواهد بود، هر چند كسى كه در اداء حقوق شرعى امساك مى‏كند بخيل‏تر است.
امّا آنچه بذل آن شرعا واجب است مقرّر و معيّن شده است مانند زكات و خمس و غير اين دو كه بايد از پاكترين و بهترين مال يا متوسط آن باشد نه از پليد و بد آن، و نيز انفاق بر اهل و عيال خود به قدر احتياج آنها. پس هر كه همه اين‏ها را ادا كند واجب شرعى را ادا كرده است، و شرعا شايسته نام سخى است، به شرط آنكه اداء حقوق واجب با خوشحالى و خشنودى قلبى باشد نه به سختى و مشقّت، زيرا اگر اداء آن بر او شاق باشد طبعا بخيل است و به تكلّف متسخّى است.
و امّا آنچه از لحاظ مروت و عادت واجب است، ترك مضايقه و تنگ گيرى است در بذل آنچه مضايقه درباره آن عرفا و عادة زشت است، و اين نسبت به احوال و
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 162
اشخاص تفاوت مى‏كند، چنانكه در جائى ممكن است مضايقه براى غنى زشت باشد ولى براى فقير زشت نباشد، يا با خانواده و نزديكان قبيح باشد ولى با بيگانه قبيح به شمار نيايد، و يا با همسايه زشت باشد و با غير همسايه زشت نباشد، و يا در مهمانى قبيح شمرده شود و در معامله و خريد و فروش زشت به حساب نيايد، و گاه مضايقه در خوردنيها زشت انگاشته مى‏شود و در غير آنها زشت دانسته نمى‏شود.
و بالجمله مضايقه نسبت به مورد آن از قبيل مهمانى يا معامله، يا نسبت به چيزهائى كه در آنها مضايقه مى‏شود مثل خوراك يا پوشاك يا فرش و مانند اين‏ها، يا نسبت به كسى كه مضايقه مى‏شود مثل دوست يا خويشاوند يا همسايه يا بيگانه يا دور، يا نسبت به آن كه مضايقه از او رخ مى‏دهد مثلا از غنى يا فقير يا امير يا رعيّت يا عالم يا جاهل يا كودك يا بزرگسال تفاوت مى‏كند. پس سخى آن است كه در جائى كه شرعا يا بر حسب عرف و عادت نبايد از انفاق و احسان خوددارى و مضايقه كرد امساك نكند، و بخيل آن است كه از انفاق و بذل در جائى كه نبايد امساك كرد مضايقه و امتناع ورزد. امّا مقدار آن را نمى‏توان معيّن كرد، و شايد بتوان حدّ بخل را به اين عبارت در آورد كه آن «امساك مال براى غرضى است كه اين غرض مهمتر از حفظ مال باشد»، و در مقابل آن جود و سخاوت است.
امّا كسى كه حقّ واجب را ادا مى‏كند و عادت و مروّت را مراعات مى‏نمايد، ولى مال بسيارى دارد و به مصرف نيازمندان نمى‏رساند و در صدقات مستحب انفاق نمى‏كند به اميد اينكه ذخيره براى زمان درماندگى و بينوائى و حوادث روزگار باشد، اگر چه در نزد عامّه مردم بخيل شمرده نمى‏شود، و لكن در نظر دانايان و تيز فهمان بخيل به شمار مى‏آيد. زيرا در نزد آنان پاك شدن از بخل و اتّصاف به صفت جود و سخاوت تحقّق نخواهد يافت مگر آنكه بيش از اندازه واجب شرعى و واجب عرفى به مقتضاى مروت و عادت بذل و احسان كند تا به درك فضيلت اخلاقى و پاداش و درجات اخروى نائل آيد. و اين بخشش اضافى با اختلاف مقدار مال و حاجت نيازمندان و شايستگى و پارسائى آنان اختلاف مى‏پذيرد. بنابراين اتّصاف او به جود و بخشندگى به مقدارى است كه نفس او كما بيش گنجايش و توسّع دارد، و درجات آن متفاوت است. پس نيكى كردن امرى است وراء آنچه بر حسب عادت و مروت
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 163
جريان مى‏يابد، و آن اينست كه جود و بخشندگى از طيب خاطر و خشنودى قلبى صورت پذيرد نه براى غرض و مقصودى از قبيل خدمت يا مدح و ثنا، زيرا هر كه مال را به عوض مدح و ثنا و مانند آن بذل كند جواد و بخشنده نيست، بلكه سوداگرى است كه مدح را به مال خود مى‏خرد، از اين جهت كه مدح و ستايش براى او از مال لذت بخش‏تر است.
پس جود عبارت است از بذل و بخشش چيزى به طيب نفس و بدون غرض، و اين امر اگر چه حقيقت است، ولى جز در مورد حقوق الهى تصور نمى‏شود، زيرا هيچ انسانى نيست مگر اينكه مال خود را براى غرضى بذل مى‏كند، لكن هرگاه غرض او جز ثواب اخروى و بلندى درجات و كسب فضيلت جود و پاك ساختن نفس از رذيلت بخل نباشد، جواد و سخى ناميده مى‏شود، و اگر غرض او چيزى از امور دنيوى باشد جواد و سخى ناميده نمى‏شود.