علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 112
فصل 13 مراتب فقر و ستايش آن‏
دانستى كه بعضى از مراتب فقر به قناعت و بعضى به زهد و بعضى به بالاتر از آن، يعنى رضا و استغناء، باز مى‏گردد. و فضيلت اين مراتب آشكار است، و اخبارى كه در فضيلت زهد و رضا و قناعت رسيده بر فضيلت مراتب مذكور فقر دلالت دارد.
و امّا مرتبه اول فقر كه متضمّن حرص است نسبت به غناى متضمّن حرص خالى از فضيلت نيست و اخبارى كه در ستايش فقر وارد شده با عموميّتى كه دارد شامل همه مراتب فقر مى‏شود، خداى سبحان مى‏فرمايد:
«لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرينَ الَّذينَ اخْرِجُوا مِنْ ديارِهِمْ وَ امْوالِهِمْ» 59: 8(حشر، 8) «براى مهاجران فقيرى كه از ديار و اموالشان رانده شده‏اند».
و مى‏فرمايد:
«لِلْفُقَراءٍ الَّذينَ احْصِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ...» 2: 273(بقره، 273).
«[انفاق‏] براى فقيرانى است كه در راه خدا از كار مانده شده‏اند...» (تا آخر آيه).
خداى سبحان سياق كلام را به مدح فقر در آورده، و توصيف آنان به فقر را بر توصيف ايشان به هجرت و احصار مقدّم داشته، و اين خود دلالت آشكار بر ستايش فقر دارد [1].
__________________________________________________
[1] محقق (فيض) در «احياء الاحياء» مى‏گويد: «دو آيه مذكور دلالت بر مدح‏
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 113
و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:«خير هذه الأمّة فقراؤها، و أسرعها تصعّدا فى الجنّة ضعفاؤها».
«بهترين اين امّت فقيران ايشانند، و آنان كه زودتر به بهشت بالا مى‏روند ضعيفان آنها هستند».
و فرمود:«اللّهمّ أحينى مسكينا و أمتنى مسكينا، و احشرنى في زمرة المساكين».
«خدايا مرا در زندگى فقير دار و فقير بميران و در زمره فقيران محشور ساز».
و فرمود: «مرا دو پيشه است، هر كه آن دو را دوست دارد مرا دوست داشته و هر كس آنها را دشمن دارد مرا دشمن داشته: فقر و جهاد».
و فرمود:«الفقر أزين للمؤمنين من العذار الحسن على خدّا الفرس»
«فقر براى مؤمن از رشته لجام زيبا بر بنا گوش اسب خوش نماتر است».
از آن حضرت درباره فقر پرسيدند، فرمود: «يكى از گنجينه‏هاى خداست».
بار دوم از آن پرسيدند، فرمود: «كرامتى است از خدا» [1]. بار سوم پرسيدند، فرمود:
«چيزى است كه خدا جز به پيغمبر مرسل يا مؤمنى كه در نزد خدا گرامى باشد نمى‏دهد».
و فرمود: «در بهشت غرفه‏اى است از ياقوتى سرخ كه اهل بهشت به آن مى‏نگرند چنانكه اهل زمين به ستارگان آسمان نظر مى‏كنند، به آنجا داخل نمى‏شود مگر پيغمبرى فقير يا مؤمنى فقير».
و فرمود: «روز فقيران امّت من روز قيامت است، كه جامه‏هايشان سبز،
__________________________________________________
فقر ندارد، بلكه در بيان مصرف مال در مورد فقرائى است كه متصف به اين صفات باشند».
(اگر هر دو آيه به تمامى مورد مطالعه و دقت قرار گيرد كلام مؤلف بى‏وجه نيست و ظاهرا هر دو آيه لااقل در مورد فقراء ياد شده ستايش آميز است. حرف حسابى اين است كه هيچ يك از فقر و غنا به خودى خود نه قابل مدح و ستايش است و نه در خور ذم و نكوهش. فقر اگر همراه ايمان باشد از آن جهت كه از آفات و پى‏آمدهاى بد فقر مصون و ايمن است قابل ستايش است. و در اخبار ما هم از فقير مؤمن ستايش شده نه هر فقيرى). م.
[1] با اين كلمات، اين بيت حافظ به ياد مى‏آيد:
دولت فقر خدايا به من ارزانى دار كاين كرامت سبب حشمت و تمكين من است‏

علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 114
گيسوانشان به درّ و ياقوت بافته، چوبدستى از نور به دستشان بر منبرها سخن مى‏گويند، و چون انبياء آنان را ببينند گويند: اينان فرشتگانند، و فرشتگان گويند: اينان پيغمبرانند، امّا خود ايشان مى‏گويند: ما نه فرشته‏ايم و نه پيامبر بلكه فقراى امّت محمّديم صلى اللّه عليه و آله و سلم، مى‏پرسند: چگونه به اين كرامت نائل شديد؟ پاسخ مى‏دهند: «ما نه اعمال سخت و بسيار داشته‏ايم، و نه همواره روزه بوده‏ايم و نه شبها به عبادت برخاستيم، و ليكن نماز پنجگانه را به پا داشتيم، و چون نام محمّد صلى اللّه عليه و آله را مى‏شنيديم اشكها بر رخسارهاى ما روان مى‏شد».
و فرمود: «پروردگارم با من سخن گفت و فرمود: اى محمّد، هر گاه بنده‏اى را دوست داشته باشم، سه چيز به او مى‏دهم: دلى محزون، و تنى رنجور، و دستى تهى از مال دنيا. و هر گاه بنده‏اى را دشمن بدارم، به او سه چيز مى‏دهم: دلى شاد، و بدنى صحيح، و دستى پر از مال دنيا».
و فرمود: «مردم همه مشتاق بهشتند و بهشت مشتاق فقيران است». و فرمود:
«الفقر فخرى»
«فقر فخر من است [1]». و فرمود:«تحفة المؤمن في الدّنيا الفقر»
__________________________________________________
[1] درباره اين فقر (كه مايه فخر افتخار آدميان رسول گرامى اسلام (ص) است) سعدى در گلستان (جدال سعدى با يكى در صورت درويشان و نه بر سيرت ايشان، باب هفتم در تأثير تربيت) از زبان مدّعى مى‏گويد: گفت: نشنيده‏اى كه پيغمبر (ص) فرمود:
«الفقر فخرى»
گفتم: «خاموش، كه اشاره خواجه (ع) به فقر طايفه‏اى است كه مردان ميدان رضااند و تسليم تير قضا، نه اينان كه خرقه ابرار پوشند و لقمه ادرار نوشند.
درويش بى‏معرفت نيارامد تا فقرش به كفر انجامد. كاد الفقر ان يكون كفرا.
بدين گونه اين معنى چهارم فقر است (از گفتار راغب اصفهانى كه ذكر كرديم).
اما تفسير ديگرى نيز از قول رسول اكرم (ص) (الفقر فخرى) مى‏توان كرد كه به معنى دوم (نداشتن اسباب دنيوى) حمل مى‏شود از اين رو كه براى شخصيت عظيم رسول خدا (ص) فضيلت و افتخار و بلكه معجزه است كه با وجود قدرت براى دستيابى به بزرگترين ثروتها، چنانكه حتى در مكه از جانب قريش به او پيشنهاد شد، سبكبار مى‏زيست تا روح عظيمش سبكبال در فضاى قدس ملكوت پرواز كند و اندك گردى از دنيا بر دامن بس پاكش ننشيند. و با فقيران مساوات و مواسات مى‏كرد تا رنج فقر و تنگى معيشت را كمتر احساس كنند و اين بار فقر را با زحمت و سختى بار رسالت به تنهائى بر دوش مى‏كشيد، و نكته‏هائى ديگر... م.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 115
«ارمغان مؤمن در دنيا فقر است».
و فرمود: «روز قيامت بنده [مؤمن محتاج‏] را بياورند، خداى تعالى از او عذر خواهى كند، چنانكه كسى از برادر خويش پوزش مى‏خواهد، و مى‏فرمايد: به عزت و جلالم سوگند دنيا را نه براى خوارى و بى ارجى تو نزد خود دريغ كردم، بلكه براى كرامت و فضيلتى كه براى تو آماده ساخته‏ام. اينك اى بنده من بر صفهاى مردم بگذر، و هر كه را ببينى خوراك يا پوشاكى به خاطر من به تو بخشيده دست‏گير كه وى را در كار تو كردم. و مردم آن روز در عرق غرق باشند و او داخل صفهاى مردم شود و بنگرد چه كسى به او احسان كرده، وى را به بهشت برد».
و فرمود: «با فقرا بسيار آشنائى كنيد و در نزد ايشان دستى داشته باشيد كه براى آنان دولتى خواهد بود». گفتند: يا رسول اللّه، دولت آنها چيست؟ فرمود:
«در روز قيامت به ايشان گويند: بنگريد هر كه به شما خوردنى يا آشاميدنى يا پوشيدنى داده دستش را بگيريد و به بهشت بريد».
و فرمود:«ألا أخبركم بملوك أهل الجنّة؟» قالوا: بلى يا رسول اللّه قال: «كلّ ضعيف مستضعف أغبر أشعث ذى طمرين لا يؤبه به لو أقسم على اللّه لأبرّه».
«مى‏خواهيد شما را از پادشاهان اهل بهشت خبر دهم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا، فرمود: هر ضعيف ناتوان غبار آلوده ژوليده موى ژنده‏پوش (دو تكّه جامه كهنه در بر) كه هيچ كس به او اعتنا نكند و اگر قسم خورد خدا قسم او را راست كند».
آن حضرت بر مرد فقيرى وارد شد و نزد او چيزى نيافت، فرمود: «اگر نور اين را بر اهل زمين تقسيم كنند بر همه گسترش خواهد يافت».
و فرمود: «زمانى كه مردم فقراى خود را دشمن دارند و به عمارت دنيا مشغول شوند و بر سر جمع درهم و دينار همچون سگان حرص ورزند و به جان هم افتند، خدا آنان را آماج چند خصلت قرار دهد: قحط زمان و ستم سلطان و خيانت و جنايت واليان حكومت و قاضيان و شوكت و تسلّط دشمنان«»».
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 116
از طريق اهل بيت عليهم السّلام روايت شده: «خداى تعالى وقتى بنده‏اى را دوست دارد او را مبتلا مى‏كند، و چون او را بيشتر دوست دارد اهل و عيال و مال را از او مى‏گيرد».
امير مؤمنان عليه السّلام فرمود:«وكّل الرّزق بالحمق و وكّل الحرمان بالعقل، و وكّل البلاء بالصّبر».
«روزى به كم خردى و محروميّت به خردمندى و بلا به شكيبائى واگذار شده [1]».
امام باقر عليه السّلام فرمود: «چون روز قيامت شود، خداى تعالى فرمان دهد كه ندا كننده‏اى بانك بر آرد فقيران كجايند؟ بسيارى از مردم برخيزند، خدا فرمايد:
بندگان من گويند: لبيّك پروردگارا فرمايد: شما را براى خوارى و پستى در نظرم فقير نكردم، بلكه براى مثل امروز برگزيدم. به چهره‏هاى مردم بنگريد، هر كه به شما احسانى كرده نسبت به من كرده است از جانب من بهشت را به او پاداش دهيد».
امام صادق عليه السّلام فرمود:«لو لا إلحاح المؤمنين على اللّه في طلب الرّزق، لنقلهم من الحال الّتى هم فيها إلى حال أضيق منها».
«اگر اصرار مؤمنان به درگاه خداوند براى طلب روزى نبود، خدا آنان را از حالى كه دارند به تنگدستى بيشترى مى‏برد».
و فرمود: «براى شيعيان خالص ما در زمان دولت باطل بجز قوت [ضرورى‏] نيست، به مشرق رويد يا به مغرب، بيش از قوت [ضرورى‏] روزى نيابيد».
و فرمود: «از فرزندان آدم مؤمنى نبود مگر اينكه فقير بود و كافرى نبود مگر اينكه توانگر بود، تا آنكه إبراهيم عليه السّلام آمد و گفت:
__________________________________________________
[1] شايد اين شعر ملك الشعراء بهار (با لهجه خراسانى) مراد اين روايت را روشن‏تر كند:
عاقل در دكين براى پنج شاهى معطّله جاهل ميين اتل پسر شاى پندرى‏يعنى خردمندى براى خريد از دكان معطل پنج شاهى پول است، اما جاهل ميان اتومبيل [نشسته‏] گوئى پسر شاه است.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 117
«رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا» 60: 5(ممتحنه، 5).
«پروردگارا ما را آزمايش كافران قرار مده».
آنگاه خدا در ميان آنان اموال و حاجت قرار داد».
و فرمود: «فقراى مؤمن چهل خريف [1] پيش از توانگرانشان در باغهاى بهشت مى‏خرامند».
سپس فرمود: «برايت مثلى مى‏زنم، مثل اين مانند دو كشتى است كه به گمرك رسند، مأمور گمرك يكى را خالى بيند و گويد روانه كنيد و ديگرى را پر از بار بيند و گويد نگهش داريد».
و فرمود:«المصائب منح من اللّه و الفقر مخزون عند اللّه».
«مصيبت‏ها بخشش‏هاى خداست و فقر در خزانه خدا محفوظ است». يعنى مصائب عطاياى الهى است كه به بندگان خاصّ خود مى‏دهد، و فقر از جمله آنهاست كه در نزد او محفوظ و عزيز است و جز به كسى كه او را به عنايت ويژه مخصوص گردانيده عطا نمى‏كند.
و فرمود: «خداى عز و جل روز قيامت مانند كسى كه پوزش مى‏خواهد به فقراى مؤمنين توجّه كند و فرمايد: به عزت و جلالم سوگند كه شما را در دنيا براى خوارى و بى‏قدرى شما نزد خود فقير نكردم، امروز خواهيد ديد كه با شما چه مى‏كنم، هر كه به شما نيكى كرده دست او را بگيريد و به بهشت در آوريد. مردى از آنان خواهد گفت: پروردگارا اهل دنيا در دنيا با يكديگر مسابقه نهادند، زنان متعدد گرفتند و جامه‏هاى نرم و نازك پوشيدند، طعامها [ى لذيذ] خوردند، در كاخها نشستند، و مركبهاى راهوار و مشهور سوار شدند، به ما نيز آنچه به آنها دادى عطا كن. خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد: براى تو و براى هر يك از شما هفتاد برابر آن چيزى است كه به اهل دنيا، از آغاز تا انجام، دادم».
__________________________________________________
[1] خريف كه در لغت به معنى پائيز است در روايات به معنى يكسال آمده، چنانكه در حديث است:«من صام يوما في سبيل اللّه باعده اللّه من النار اربعين خريفا»
. و گاهى به هزار سال تفسير شده كه بنا بر اين چهل خريف چهل هزار سال مى‏شود. و ليكن شايد اين‏
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 118
و فرمود:«انّ اللّه جلّ ثناؤه ليعتذر إلى عبده المؤمن المحوج فى الدّنيا كما يعتذر الأخ إلى اخيه، فيقول: و عزّتى و جلالى ما احوجتك في الدّنيا من هوان كان بك علىّ، فارفع هذا السّجف فانظر إلى ما عوّضتك من الدّنيا، قال: فيرفع فيقول: ما ضرّنى ما منعتنى مع ما عوّضتنى».
«خداوند - جل ثناؤه - از بنده مؤمن محتاج در دنيا عذر خواهى مى‏كند، چنانكه برادرى از برادر خود پوزش مى‏خواهد، و مى‏فرمايد: به عزت و جلالم سوگند كه تورا در دنيا از آن رو فقير نكردم كه در نزد من خوار بودى، اين روپوش را بردار و بنگر كه به جاى دنيا به تو چه داده‏ام، بنده پرده بردارد و گويد: با اين عوض كه به من كرامت كردى آنچه در دنيا به من ندادى زيان نكردم».
و فرمود: «در روز قيامت جمعى از مردم برمى‏خيزند و تا در بهشت مى‏روند، و در بهشت را مى‏زنند، مى‏پرسند شما كيستيد؟ مى‏گويند: ما فقرائيم، به آنان گويند:
براى حساب برويد، گويند به ما چيزى نداده‏ايد تا حسابرسى كنيد، خداى عز و جل مى‏فرمايد: راست گفتند، به بهشت در آئيد». و به يكى از اصحاب خود فرمود: «آيا به بازار مى‏روى؟ و آيا ميوه و چيز ديگرى كه آن را خواهى مى‏بينى؟ گفتم:
آرى، فرمود: بدان كه در عوض هر چه مى‏بينى و نمى‏توانى خريد براى تو حسنه‏اى هست».
امام كاظم عليه السّلام فرمود:«انّ اللّه عزّ و جلّ يقول: انّى لم أغن الغنىّ لكرامة به علىّ، و لم افقر الفقير لهوان به علىّ، و هو ممّا ابتليت به الأغنياء بالفقراء، و لو لا الفقراء لم يستوجب الأغنياء الجنّة«»».
__________________________________________________
زمانها اصلا حسابى ديگر داشته باشد چنانكه آيه شريفه«و ان يوما عند ربك كألف سنة مما تعدون:»«هر روزى نزد پروردگار تو چون هزار سال است از آنچه شمار مى‏كنيد»، بر اين معنى گواه است. م.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 119
«خداى عز و جل مى‏فرمايد: «من توانگر را براى كرامتى كه نزد من داشت غنى نساختم و درويش را براى خواريش نزد من فقير نكردم، بلكه اين چيزى است كه اغنيا را به وسيله فقرا امتحان مى‏كنم، و اگر درويشان نبودند توانگران سزاوار بهشت نمى‏شدند».
و فرمود: «پيامبران و فرزندان و پيروانشان به سه خصلت مخصوص شده‏اند:
بيمارى تن، و بيم از سلطان، و فقر».
و امام رضا عليه السّلام فرمود: «هر كه فقير مسلمانى را ملاقات كند و بر او نه بدانگونه كه بر غنى سلام مى‏كند سلام كند خدا را در روز قيامت در حالى كه بر او خشمگين است ملاقات خواهد كرد».
و فرمود: «فقر در نزد مردم عيب و بدى و در روز قيامت نزد خدا آرايش و خوبى است».
و موسى عليه السّلام در مناجاتى مى‏گفت: «خدايا، دوستان تو كيستند تا براى تو ايشان را دوست گيرم؟ فرمود: هر فقيرى».
و عيسى عليه السّلام فرمود: «من بيش از هر اسمى اين را دوست دارم كه بگويند: اى مسكين».
و يكى از صحابه گويد: «هر كه توانگر را گرامى و محترم شمارد و فقير را تحقير و اهانت كند ملعون است».
و لقمان به فرزند خود گفت: «كسى را به جامه كهنه حقير مشمار كه خداى تو و او يكى است».
از آنچه بر فضيلت فقر دلالت دارد، هر گاه با خشنودى يا قناعت يا صبر يا صدق يا پنهان داشتن آن همراه باشد، اين گفتار پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم است: «اى گروه فقيران: رضا و خشنودى قلبى را به خدا دهيد تا پاداش فقر بيابيد، و گر نه ثوابى نخواهيد يافت». و نيز اين سخن او صلى اللّه عليه و آله و سلم: «محبوبترين بندگان در نزد خدا فقيرى است كه به روزى خود قانع و خرسند و از خداى تعالى راضى و خشنود باشد». و گفته آن حضرت: «هيچ كس از فقيرى كه راضى و خشنود باشد برتر نيست». و نيز قول او صلى اللّه عليه و آله و سلم: «خداى تعالى در روز قيام مى‏فرمايد: «برگزيدگان خلق من كجايند؟
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 120
فرشتگان مى‏پرسند: پروردگارا آنها كيستند؟ مى‏فرمايد: فقيران مسلمان كه به داده من قانع و به قضاى من خشنود بودند، آنان را به بهشت بريد. پس ايشان به بهشت در آيند و هنوز مردم گرفتار محاسبه‏اند در حالى كه آنان از نعمتها برخوردارند».
و گفتار او صلى اللّه عليه و آله و سلم: «هيچ كس، توانگر يا درويش، نيست مگر اينكه در روز قيامت آرزو خواهد كرد كه در دنيا بيش از قوت نمى‏يافت». و گفتار آن حضرت صلى اللّه عليه و آله و سلم:
«خوشا مسكينان شكيبا آنانند كه ملكوت آسمان‏ها و زمين را مى‏بينند». و كلام آن حضرت صلى اللّه عليه و آله و سلم: «هر كه گرسنه يا نيازمند باشد و آن را از مردم پنهان كند و نياز خويش به خداى تعالى برد، بر خدا حق است كه روزى يك سال او را از حلال برساند».
و سخن او صلى اللّه عليه و آله و سلم: «هر چيزى را كليدى است، و كليد بهشت دوستى مسكينان و فقيران صابر است، اينان روز قيامت همنشينان خدا خواهند بود».
و روايت است كه: «خداوند به اسماعيل عليه السّلام وحى فرستاد: مرا نزد شكسته دلان بجوى، پرسيد: آنها كه‏اند؟ فرمود: فقيران صادق».
و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: «يا على، خدا فقر را نزد خلق خود امانت نهاده، هر كه آن را پنهان و پوشيده دارد خداى تعالى به او پاداشى همانند پاداش روزه‏دار شب‏زنده‏دار عطا خواهد كرد، و كسى كه فقر خود را نزد كسى برد كه بر آوردن حاجت وى تواند و بر نياورد پس در واقع شخص توانگر، فقير را كشته است، اما نه به شمشير و نيزه بلكه با جريحه‏دار ساختن قلب فقير بى‏آنكه بر آن التيام نهد و حاجتش بر آورد».
و شكى نيست كه هر كه از مناعت پارسائى قوت خود را نيابد و نياز خود را پنهان دارد و صبر و خشنودى پيشه كند مشمول اين اخبار است و فضيلتى كه در آن روايات وارد شده براى او خواهد بود، و بى‏ترديد اين صفتى است كه در هزاران تن يكى يافت نمى‏شود.
و اما فقير حريصى كه فقر و نياز خود را آشكار مى‏كند و به جزع و ناله مى‏پردازد، هر چند ظاهر بعضى از اخبار شامل او نيز مى‏شود، امّا چنانكه بعضى از اخبار مذكور بدان اشارت دارد به نظر مى‏رسد از شمول فضيلتى كه در آنهاست بيرون است، اگر چه حال چنين فقيرى از توانگر و مالدار حريص بهتر است.