علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 72
فصل 7 مفاسد و فوائد مال
از آنچه گفته شد روشن است كه مال مانند مار است كه در آن هم زهر است و هم پادزهر (ترياق دافع زهر). مفاسد آن زهر است و فوائد آن پادزهر.
هر كه آن دو را بشناسد مىتواند از شرّ مال احتراز نمايد و از خير آن بهرهمند شود.
و در بيان اين مطلب مىگوئيم: مفاسد مال يا دنيوى است يا دينى و اخروى.
مفاسد دنيوى آن رنجها و زحمتهائى است كه مالداران و ثروتمندان به آنها گرفتارند از ترس و بيم، و غم و اندوه، و پريشانى خاطر، و بد حالى، و رنج در كسب اموال و نگهدارى آن، و دفع كيد بدخواهان و ستمكاران و غير اينها.
و امّا مفاسد دينى آن بر سه گونه است:
اول - كشاندن مالدار به معصيت و گناه. زيرا مال از وسائل معاصى و گناهان و نوعى قدرت تحريك آنهاست. پس آدمى وقتى اين توانائى را در خود يافت داعى و انگيزه معصيت به حركت مىآيد و به معاصى دست مىيازد و مرتكب انواع فسق و فجور مىشود.
و امّا اگر از قدرت بر گناه مأيوس باشد داعى و انگيزه گناه به حركت نمىآيد. زيرا عجز و ناتوانى بين انسان و گناه حايل و مانع مىشود، و از اسباب عصمت از گناه ناتوانى بر آن است. و امّا با وجود قدرت، اگر مرتكب گناه شود هلاك مىگردد و اگر صبر كند و مرتكب نشود در زحمت و ناراحتى شديد مىافتد.
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 73
زيرا صبر با وجود قدرت بسيار سخت و دشوار است، و فتنه و آزمايش در راحتى و فراخى از فتنه و آزمايش در سختى و تنگى بزرگتر است.
دوم - كشاندن او به خوش گذرانى و لذت جوئى از نعمتها در امور مباح.
زيرا غالب آنست كه مالدار در لذات و نعمتهاى دنيا فرو مىرود و به آنها عادت مىكند، و خوش گذرانى نزد او مألوف و محبوب مىگردد، به طورى كه نمىتواند از لذتها و نعمتها بگذرد و يكى به ديگرى مىكشاند. و چون به آنها الفت گرفت و عادت كرد چه بسا كه نتواند از حلال به دست آورد پس به مال مشتبه دست مىيازد و در محرّمات فرو مىرود: از خيانت و ظلم و غصب و ريا و دروغ و نفاق و چرب زبانى و ديگر اخلاق هلاك كننده و كارهاى پست، تا امر دنيا برايش ساز شود و خوش گذرانى و تنعّم ميسّر گردد. و بسيار كم اتّفاق افتد كه مالدار و ثروتمند به لذت جوئى و خوشگذرانى انس و الفت نگيرد، زيرا ثروتمند كجا مىتواند به نان جو و لباس درشت و ترك خوراكهاى لذيذ قناعت و خو كند، كه اين كار در خور افرادى نادر و انگشت شمار است كه صاحب نفس قوى و قدسى باشند مانند سليمان بن داود عليه السلام و امثال او.
به علاوه كسى كه مالش بسيار شد نيازش به مردم بيشتر مىشود، و هر كه به مردم نيازمند باشد ناچار با آنان به نفاق و دوروئى رفتار مىكند و در طلب خشنودى آنها به ناخشنودى خداوند تن در مىدهد. پس مالدار توانگر اگر هم از آفت اوّل يعنى دست يازيدن به محرّمات، ايمن و سالم بماند از آفت دوم يعنى رذائل اخلاقى هرگز در امان نخواهد بود. و نياز و احتياج به مردم باعث دشمنى و كينه و حسد و كبر و ريا و دروغ و غيبت و تهمت و سخنچينى و ديگر گناهان دل و زبان مىگردد، و اين همه از شومى مال و نياز به نگاهداشت آن پديد مىآيد.
سوم - و آن آفت و مفسدهاى است كه هيچ مالدارى از آن بر كنار نيست، و آن اين است كه پرداختن به مال و حفظ آن انسان را از ياد خداى تعالى باز مىدارد، و هر چه آدمى را از ياد خدا غافل و به خود مشغول دارد همانا خسران و وبال است و از اين رو عيسى عليه السلام فرمود: «در مال سه آفت است، يكى آنكه از غير حلال به دست آيد»، پرسيدند: اگر از حلال به دست آيد؟ فرمود: «آفت ديگر دارد كه در غير حقّ
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 74
آن مصرف شود»، گفتند: اگر در حقّش صرف شود؟ فرمود: «نگاهدارى و پرداختن به آن آدمى را از خدا باز مىدارد». و اين دردى است بسيار صعب و مشكل، زيرا اصل و ريشه عبادات و روح و حقيقت آن ياد خدا و تفكّر در جلال و عظمت اوست، و اين حال دلى مىخواهد فارغ و خالى از چيزهاى ديگر. صاحب ده و املاك صبح و شام در فكر كشمكش با كشاورزان و كارگران و در انديشه حسابرسى و بيم از خيانت در آن و نزاع با شريكان و درگيرى در آب و زمين و خصومت با مأموران ماليات و غير اينهاست. و تاجر و بازرگان روز و شب در فكر خيانت شريكان و سود بيشتر آنان و كوتاهيشان در كار و تباهى مال است، قسمتى از عمر را در بلاد غربت و با اندوه از دورى اهل و عيال و با دغدغه خاطر از كسادى بازار كالائى كه همراه اوست مىگذراند. و همچنين است حال گلهداران و رمهداران و ديگر مالداران. و از همه اينها دل مشغولتر آن كس است كه پول نقد و زر و سيم و جواهر اندوخته دارد، كه صاحب آن پيوسته در انديشه چگونگى حفظ آن و متردّد در نحوه به كار انداختن آن است و در بيم و هراس از اينكه آن را چه پيش آيد و در فكر دفع طمع ديگران از آن.
خلاصه آنكه افكار و خيالات اهل دنيا را نهايت و پايانى نيست. امّا كسى كه تنها به فكر تحصيل روزى به قدر كفاف است و افزون بر آن نمىطلبد از همه اين آفات و خيالات پريشان سالم و ايمن است.
فوائد مال نيز بر دو گونه است: دنيوى و دينى (اخروى) امّا فوائد دنيوى مال متعلّق به بهرههاى عاجل است مانند خلاصى از ذلّت سؤال و پستى فقر و رسيدن به عزّت و آبرو ميان مردم، و بسيارى دوستان و ياران.
و امّا فوائد دينى آن بر سه نوع است:
اول - آنكه صرف خود كند براى انجام عبادت مانند حج و جهاد و آنچه مايه قوّت يافتن بر طاعت است، مثل خوراك و پوشاك و مسكن.
دوم - اينكه به مصرف اشخاص معيّن مىرساند مانند صدقه و احسان و جوانمردى و حفظ آبرو و پرداخت مزد كارگر و خدمتگزار و امثال اينها. امّا
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 75
انواع صدقه پاداش بىاندازه دارد و ما به فضيلت آن در جاى خود اشاره خواهيم كرد. و امّا احسان و جوانمردى، يعنى صرف مال در مهمانى يا هديه يا كمك به مردم و مانند اينها كه بدان وسيله دوستان و ياران به دست مىآيد و صفت جود و سخاوت حاصل مىشود. زيرا كسى به صفت جود متّصف نمىشود مگر اينكه راه نيكى و مردانگى و مروّت را برگزيند، و در اين شكّى نيست كه پاداشى بزرگ دارد، و اخبار بسيار درباره هديه و مهمانى و اطعام رسيده است و فقر و بينوائى در مورد اين مصارف شرط نيست. و امّا حفظ آبرو يعنى بذل مال براى دفع سرزنش و عيب گوئى ابلهان و بىخردان و بستن زبان هرزه گويان و غيبت كنندگان و جلوگيرى از شرّ ظالمان و امثال اينها نيز از فوائد دينى مال است.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود:«ما وقى المرء به عرضه فهو له صدقة»
«آنچه آدمى براى حفظ آبرو خرج كند در حكم صدقه است». و امّا مزد كارگر و خدمتگزار، شكّى نيست كه در كمك به انجام امور دينى مؤثّر است، زيرا كارهائى كه انسان در زندگى به آنها نياز دارد بسيار است و اگر همه را خود به عهده گيرد وقت او ضايع مىشود و از ذكر و فكر كه برترين مقامات سالكان راه آخرت است باز مىماند، و كسى كه مال ندارد بايد همه كارها را خود انجام دهد، حتّى كتابى را كه به آن نياز دارد بايد رونويسى كند، و با فرض انجام اين كارها توسّط ديگران ضايع كردن وقت در آن موجب زيان و ندامت است.
سوم - آنكه آن را به مصرف نامعينّى كه خير عام در آن است مىرساند، يعنى خيرات جاريه از قبيل ساختن مسجد و مدرسه و پل و كاروانسرا و راهسازى و جارى كردن قنات و نوشتن قرآن و انتشار كتب علمى و غير اينها از چيزهائى كه وقف مىكند و براى هميشه باقى مىماند و پيوسته باعث دعاى بندگان شايسته خدا مىشود.
|