پيوست (عفت)
دانستى كه ضدّ دو جنس شره و خمود عفّت (خويشتن دارى و پاكدامنى) است، و آن اين است كه قوه شهوت مطيع و منقاد عقل باشد در خوردن و نكاح و آميزش از حيث كم و كيف، و از آنچه عقل نهى كند اجتناب نمايد، و اين حدّ اعتدال است كه در عقل و شرع پسنديده و ستوده است، و دو طرف افراط و تفريط آن ناپسند و مذموم است، كه در همه اخلاق و احوال حدّ وسط مطلوب است زيرا «خير الامور أوساطها». و از اخبارى كه در فضيلت گرسنگى وارد شده گمان نكنى كه افراط در آن ممدوح است، كه چنين نيست بلكه از اسرار حكمت شريعت اين است كه در هر موردى كه طبع آدمى طرف افراط را خواستار است شرع در منع از آن مبالغه مىكند به نحوى كه جاهل مىپندارد طرف تفريط مطلوب است، و ليكن عالم در مىيابد كه مقصود حدّ وسط است. و چون طبع آدمى غايت سيرى را مىطلبد شرع گرسنگى را مىستايد تا در اين كشاكش كه طبع انگيزنده و شرع منع كننده است اعتدال حاصل شود. مثلا گاهى پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم در ستايش شب زنده دارى و نماز شب و روزه تأكيد مىكرد، سپس با آگاهى به اينكه بعضى همه شب به پا مىايستند و همه روزها روزه دارند از آن نهى فرمود.
و اخبار وارده در ستايش عفّت و فضيلت آن بسيار است، امير مؤمنان عليه السلام
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 22
فرمود:«افضل العبادة العفاف»
«برترين عبادتها عفاف و پاكدامنى است». و امام باقر عليه السلام فرمود:«ما من عبادة أفضل من عفّة بطن و فرج»
«هيچ عبادتى برتر از عفّت شكم و فرج نيست». و فرمود:«أىّ الاجتهاد افضل من عفّة بطن و فرج»
«كدام مجاهده و كوشيدن بالاتر از عفّت ورزيدن در شكم و شهوت است». و در اين معنى اخبار ديگرى نيز هست.
پس از آگاهى به فضيلت عفّت، آدمى بايد بداند كه اعتدال در خوردن اين است كه به اندازهاى بخورد كه نه ثقل و سنگينى در معده احساس كند و نه درد گرسنگى. بلكه شكم را از ياد ببرد و از آن متأثّر نشود، زيرا مقصود از خوردن زنده بودن و كسب نيرو براى عبادت است. و سنگينى طعام آدمى را كسل مىكند و از عبادت باز مىدارد، و درد گرسنگى نيز دل را مشغول مىكند و مانع از عبادت مىشود. پس سزاوار است كه به حدّ اعتدال بخورد به طورى كه اثرى از خوردن در او نباشد، تا همانند فرشتگان از سنگينى معده و درد گرسنگى آسوده و فارغ باشد، و از اين جهت خداى تعالى فرمود:
«... وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» 7: 31(اعراف، 30).
«... بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد».
و اين نسبت به اشخاص و حالات و غذاهاى گوناگون مختلف مىشود، و معيار اين است كه تا اشتها و رغبت كافى پيدا نكند نخورد، و هنوز اشتهاى او باقى باشد كه دست از طعام بدارد. و شايسته است كه غرض او از غذا خوردن لذت نباشد بلكه قوّت يافتن براى كارى باشد كه براى آن خلق شده است (يعنى عبادت). و از انواع طعام به نان خالى گاه از گندم و گاه از جو بسنده كند و اگر نان خورش خواهد به يك خورش اكتفا نمايد، و بر خوردن گوشت مداومت نكند و آن را يكسره هم رها نكند. امير مؤمنان فرمود: «هر كه چهل روز گوشت نخورد بدخو مىگردد، و هر كه چهل روز پياپى گوشت بخورد سنگدل مىشود».
اعتدال در شهوت (خوردن و آميزش). اعتدال در خوردن اين است كه شبانه روز يكدفعه هنگام سحر غذا بخورد، بعد از فراغ از نماز شب يا بعد از عشاء، و اگر نتواند به يكدفعه اقتصار كند، صبح و شام غذا بخورد. و اخبارى از ائمّه
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 23
عليهم السلام در تشويق به خوردن شام رسيده است.
امّا عرفا بر گرسنگى ترغيب بسيار كردهاند و فوائد آن را بسيار ذكر نمودهاند، و گفتهاند كشف اسرار الهى و رسيدن به مقامات عالى به گرسنگى بستگى دارد، و داستانهائى درباره صبر بر گرسنگى حكايت كردهاند، كه بعضى يك يا چند ماه چيزى نمىخوردند، و اين امرى است و راى آنچه در اخبار رسيده و غير از آن است كه عموم مردم به آن مكلّف شدهاند، و اگر خوب باشد براى عدّهاى مخصوص خواهد بود.
و امّا اعتدال در آميزش اين است كه بر آن به اندازهاى اقتصار كند كه نسل منقطع نگردد و از گناه مصون بماند و خطر شهوت از دل برود، و به ضعف بدن و قوا منجر نشود.
|