و اما (عجب به رأى خطائى كه به سبب جهل در نظر جلوه مى‏كند):
اين عجب زشتترين انواع آن است، زيرا همه اهل بدعت و گمراهى و فرقه‏هاى باطل و صاحبان آراء فاسد به سبب عجب به آراء و عقايد خود اصرار مى‏ورزند، و از اين رو به ديگران به واسطه مذاهب خويش مى‏بالند و افتخار مى‏كنند، و بدين جهت امّتها وقتى فرقه فرقه گشتند هلاك شدند و هر يك به رأى خود معجب بودند، و«كُلّ حِزبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» 23: 53(مؤمنون، 53).
«هر فرقه‏اى به رأى و روش خود شادمان است».
پس هر كه رأى و عقيده خود را كه هوى و شبهه او را بدان كشانده نيك شمرد - با اين گمان كه آن حقّ است - اين عجب براى او پديد مى‏آيد، و رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله خبر داده است كه «اين نوع عجب در آخر زمان بر اين امّت غالب خواهد شد».
درمان اين گونه عجب از علاج ديگر انواع آن دشوارتر است، زيرا صاحب رأى خطا از خطاى خود غافل و به غلط خود جاهل است، چنانكه اگر به خطاى خود پى برد آن را رها خواهد كرد. و كسى كه خود را مريض نمى‏داند در صدد معالجه خود برنمى‏آيد. زيرا مرد شناسا و عارف در صورتى مى‏تواند جاهلى را به جهلش آگاه كند و نادانى وى را برطرف سازد كه به رأى خود معجب نباشد، و اگر معجب و خودپسند باشد آن دانا را متّهم مى‏كند و به سخن او گوش نمى‏دهد تا مورد معالجه او قرار گيرد. پس بر او بلا و آفتى چيره شده كه او را به هلاكت مى‏برد و او آن را نعمت مى‏پندارد. و چگونه كسى كه چيزى را سبب سعادت مى‏داند مى‏تواند از آن بگريزد درمان اين بيمارى في الجمله اين است كه رأى خود را
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 416
متّهم سازد و به آن مغرور نگردد، مگر اينكه دليل قاطع عقلى يا حجّت نقلى كه شكّ و شبهه‏اى بدان راه نيابد بر رأى خود داشته باشد.
و شناخت ادلّه شرعى و عقلى و شروط آن و مواضع سهو و خطا در آن، به عقل كامل و قريحه مستقيم بستگى دارد آن هم با كوشش بسيار و ممارست در كتاب (قرآن) و سنّت (حديث) و مصاحبت اهل علم و بحث و مطالعه علوم در سراسر عمر، و با اين همه باز آدمى از خطا ايمن نيست. پس صواب براى همه مردم - مگر كسانى كه خداوند آنان را به نيروى قدسى كه بدان وسيله مى‏توانند در درياى علوم غوطه‏ور شوند تأييد كرده باشد - اين است كه در مذاهب باطل فرو نروند و به آنها گوش فرا ندهند، و در اصول و فروع از اهل وحى الهى و خانواده رسالت پيروى كنند.