و امّا (عجب به مال):
عجب به چيزى است خارج از ذات انسان، و از زشت‏ترين انواع عجب است. و علاجش اين است كه آفات مال را در نظر بياورد و فكر كند كه مال در معرض زوال و نابودى است، گاهى دستبرد و غارت مى‏شود يا به ظلم و غصب مى‏رود و زمانى به آتش مى‏سوزد يا به آب غرق مى‏شود يا دستخوش آفات زمينى و آسمانى مى‏گردد. و به ياد آورد كه بسا از يهود و هندو مال ايشان افزونتر است، و اف بر شرفى كه يهود و هندو در آن پيش باشند و تفو بر بزرگى كه دزد در يك لحظه آن را بربايد و صاحبش خوار و مفلس گردد به علاوه رواياتى را كه در ذمّ مال و حقارت مالداران و در فضيلت فقر و شرافت فقرا رسيده است متذكّر شود. همچنين آنچه را كه بخصوص در عقوبت عجب كننده به ثروت وارد شده مطالعه كند مانند اين قول پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله: «مردى كه در باره جامه گرانبهايش در خودبينى فرو رفته، خداوند به زمين فرمان مى‏دهد كه او را فرو برد، و اين مرد تا قيامت به اين حال خواهد بود«».» اين حديث به عقوبت اعجاب به مال و خودبينى اشاره دارد.
و چگونه مؤمن عاقل به مال شاد مى‏شود و به آن عجب مى‏كند با اينكه حقوق بسيار به آن تعلّق مى‏گيرد و شرور و مفاسد آن فراوان است و بازخواست و حساب آن در قيامت سخت و دشوار است، كه اگر حرام بوده عقوبت و وبال دارد و اگر حلال بوده نتيجه‏اش انحطاط مرتبه و پستى درجه است. بلكه سزاوار است كه مالدار ساعتى از خوف و بيم درباره اداء حقوق مالى و اينكه مال از حلال به دست آيد و در جاى حقّ و مشروع خرج شود خالى و فارغ نباشد.