غضب
و آن كيفيّتى نفسانى است كه باعث حركت روح از درون به بيرون براى غلبه و پيروزى مىشود، و مبدأ و سرچشمه آن انتقامجويى است. غضب طرف افراط است، و اگر شديد باشد موجب حركت شديد مىشود، كه به سبب آن حركت حرارتى در مغز و اعصاب پديد مىآيد و همچون دود تيرهاى نور عقل را مىپوشاند و كار و اثر آن را ضعيف مىكند، و از اين رو پند و اندرز در خشمگين اثر نمىبخشد، بلكه بر درشتى و شدّت آن مىافزايد. يكى از علماى اخلاق گفته است: «خشم شعلهاى است از آتشى كه خدا برافروخته، جز اينكه فقط از دلها برآيد و در لابلاى دلها پنهان است همچون آتش زير خاكستر، و آن را غيرت و حميّت دينى از دلهاى مؤمنان و يا حميّت جاهلى و كبر و خودخواهى از دلهاى جبّاران كه رگى از شيطان لعين دارند بيرون مىآورد، كه شيطان گفت:
«خَلَقْتَنى مِن نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ» 7: 12(اعراف، 12) «مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل آفريدهاى».
شأن گل سكون و وقار است و كار آتش شعلهورى و افروختگى.
و حركت قوه غضبيّه يا براى دفع اذيّت و ضرورى است كه هنوز واقع نشده و محتمل الوقوع است، يا براى تشفّى و انتقام اگر واقع شده باشد. بنابراين ميل به آن و لذّتى كه در آن است به يكى از اين دو بستگى دارد و جز با يكى از اين دو
علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 348
آرام نمىگيرد. پس اگر غضب نسبت به كسى باشد كه مىتوان از او انتقام گرفت و شخص خشمگين خود را بر انتقام توانا مىبيند، خون منبسط مىشود و از درون بدن به ظاهر ميل مىكند و رنگ او سرخ مىشود، و اين خشم حقيقى است. و اگر نسبت به كسى باشد كه قويتر است و خود را از انتقام گرفتن ناتوان مىداند خون منقبض مىشود و به درون بدن ميل مىكند، و اندوهگين مىشود. و اگر در مورد كسى باشد كه در انتقام از او شك وجود داشته باشد خون گاهى منبسط و گاهى منقبض مىشود و چهرهگاه سرخ و گاه زرد مىگردد و حالت اضطراب پديد مىآيد.
|