دنائت همت (دون همّتى)
و آن عبارت است از قصور همّت از طلب كارهاى بزرگ و عالى و قناعت نمودن به امور پست و ناچيز، و اين صفت نتيجه ضعف نفس و كم دلى است.
و ضدّ آن، علوّ همّت و طبع است، و آن عبارت است از سعى و كوشش در تحصيل سعادت و كمال و طلب كردن كارهاى بزرگ و عالى، بدون در نظر گرفتن سود و زيان دنيا، به طورى كه به سبب دست يافتن به منافع دنيوى شادمان نشود و از فقدان آن اندوهگين نگردد. بلكه در طريق طلب از مرگ و كشته شدن و مانند آنها باك نداشته باشد. و صاحب اين ملكه همانا مؤمن حقيقى شائق مرگ است، و مردن براى او به منزله تحفه است، و برترين شادى و سرور به او مى‏رسد، چنانكه در اخبار آمده است. و هموست كه مى‏گويد:
آن مرد نيم كز عدمم بيم آيد كان بيم مرا خوشتر از اين بيم آيد
جانى است مرا به عاريت داده خدا تسليم كنم چو وقت تسليم آيدو مى‏گويد:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آى تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ‏
من از آن عمرى ستانم جاودان او زمن دلقى ستاند رنگ رنگ‏و مى‏گويد:
اين جان عاريت كه به حافظ سپرده دوست روزى رخش ببينم و تسليم وى كنم‏و اين صفت از نتايج بزرگى و شجاعت نفس است و بزرگترين فضائل نفسانى است، زيرا هر كه به مراتب بلند و ارجمند رسيد به واسطه اين صفت است،
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 323
كه صاحب آن به مرتبه پست راضى نمى‏شود، و براى تحصيل مراتب عالى و امور متعالى دامن همّت به كمر مى‏بندد. و در جوهر انسان و طبيعت او اين هست كه در طلب هر چه بكوشد بدان دست يابد:
«وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» 29: 69(عنكبوت 69) «كسانى كه در راه ما كوشش كرده‏اند راههاى خويش به ايشان مى‏نمائيم».
هر كه در طلب چيزى بر آمد و كوشش كرد البتّه آن را مى‏يابد. و از نمونه‏هاى نتايج علو همّت شهامت است، و آن عبارت است از حريص بودن آدمى بر دست يافتن به كارهاى بزرگ و به انجام رسانيدن آنها به اميد نام و ياد نيك كه با گذشت روزگار باقى بماند. و از آنهاست: