علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 311
فصل 9 (مواقع خوف و رجاء و ترجيح يكى بر ديگرى)
دانستى كه خوف و رجاء دو صفت از صفات ستوده و پسنديده‏اند از آن رو كه انگيزه آدمى بر عملند و داروى بيماريهاى دلند. بنابراين فضيلت هر يك از آنها بر حسب فايده عملى و معالجه بيمارى دل رنجور است.
و اين نسبت به اشخاص مختلف مى‏شود: كسى كه ترس و خوف او را بيشتر به كار وا مى‏دارد تا اميد و رجاء، پس خوف و بيم براى او شايسته‏تر و بهتر است از اميد و رجاء. شخص ديگرى كه بر عكس اين است حكمش نيز بر عكس است.
و كسى كه گرفتار بيمارى امن از مكر و عذاب خدا و غرور باشد، خوف براى او به صلاح نزديكتر است. و كسى كه يأس و نااميدى بر او غلبه دارد رجاء و اميدوارى براى او اصلح و بهتر است. و كسى كه در گناهان فرو رفته بيشتر در خور خوف و بيم است. و كسى كه گناهان آشكار و پنهان را ترك كرده شايسته و اصلح اين است كه ترس و اميد او مساوى و بر حدّ اعتدال باشند.
دليل اين آن است كه هر كدام كه آدمى را بيشتر به مقصود برساند برترى آن نسبت به حصول مقصود است نه نسبت به خود آن، از اين رو اگر بيم و اميد در بر انگيختن بر عمل يكسان باشد اصلح اعتدال و تساوى آنهاست، چنانكه امير مؤمنان عليه السّلام به يكى از فرزندان خود مى‏فرمايد: «پسرم چنان از خدا بترس كه اگر همه حسنات مردم زمين را داشته باشى از تو قبول نخواهد كرد و چنان به خدا
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 312
اميدوار باش كه اگر گناهان همه اهل زمين را كرده باشى تو را خواهد آمرزيد».
و امام باقر عليه السّلام فرمود:«ليس من عبد مؤمن إلا و في قلبه نوران:
نور خيفة و نور رجاء، لو وزن هذا لم يزد على هذا، و قد جمع اللّه سبحانه بينهما في وصف من أثنى عليهم، فقال: يدعون ربّهم خوفا و طمعا، و قال: يدعوننا رغبا و رهبا».
«هيچ بنده مؤمنى نيست مگر آنكه در دلش دو نور هست: نور خوف و نور رجاء كه اگر اين وزن شود از آن بيش نباشد، و خداوند اين دو را در وصف كسانى كه آنها را ستوده جمع كرده و فرموده: پروردگار خود را با خوف و بيم و طمع و اميد مى‏خوانند، و فرموده: ما را با رغبت و بيم مى‏خوانند». و حارث بن مغيره گويد: به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم: در وصيّت لقمان چه بود؟ فرمود:
«كان فيها الأعاجيب، و كان أعجب ما كان فيها أن قال لابنه:
خف اللّه عزّ و جلّ خيفة لو جئته ببرّ الثّقلين لعذّبك، و ارج اللّه رجاء لو جئته بذنوب الثّقلين لرحمك».
«در آن مطالب شگفتى بود و شگفت‏تر از همه اين بود كه به پسرش گفت:
از خداى عزّ و جلّ چنان بترس كه اگر نيكى جنّ و انس را بياورى تورا عذاب كند و به خدا چنان اميدوار باش كه اگر گناه جنّ و انس را بياورى به تو رحم خواهد كرد» سپس فرمود:
«كان أبي عليه السّلام يقول:إنّه ليس من عبد مؤمن إلا و في قلبه نوران نور خيفة و نور رجاء، لو وزن هذا لم يزد على هذا، و لو وزن هذا لم يزد على هذا».
«پدرم مى‏فرمود: هيچ بنده مؤمنى نيست، مگر آنكه در دلش دو نور هست:
نور ترس و نور اميد كه اگر اين وزن شود از آن بيش نباشد و اگر آن وزن شود از اين فزون نباشد».
و نيز فرمود: «ترس مراقب دل است و اميد شفيع نفس، هر كه خدا را بشناسد از او ترسان و به او اميدوار خواهد بود، و اين‏ها دو بال ايمانند كه بنده‏اى كه آنها را دارد با آنها به رضوان خدا پر مى‏گشايد. و خوف و رجاء دو ديده عقلند
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 313
كه با آنها وعده و وعيد خدا را مى‏بيند، و بيم طليعه و پيشاهنگ عدل خدا و خبر دهنده وعيد اوست، و اميد خواننده فضل خداست و دل را زنده مى‏كند، و خوف نفس (امّاره) را مى‏ميراند... و هر كس بر ميزان بيم و اميد خدا را بندگى كند گمراه نمى‏شود و به آرزوى خود مى‏رسد، و چگونه بنده خدا ترسان نباشد و حال آنكه به پايان سرنوشت و سرانجام كار خود ناآگاه است، و عملى ندارد كه از روى استحقاق به آن متوسّل شود، و قدرتى ندارد و راه گريزى برايش نيست، و چگونه اميدوار نباشد در صورتى كه ناتوانى خود را مى‏شناسد، و در درياى نعمتهاى بيشمار خدا غرق است. و دوستدار خدا پروردگارش را با اميد به ديدار و با چشم بيدار مى‏پرستد و زاهد خدا را از بيم عبادت مى‏كند.» [1] از آنچه گفته شد معلوم است كه: رجاء در دو مورد اصلح و افضل است:
(يكى) در حقّ كسى كه نسبت به مستحبّات سست و بى‏رغبت است و فقط به واجبات اكتفا مى‏كند. رجاء در مورد چنين كسى انگيزه‏اى است براى نشاط در طاعات.
سزاوار است كه اين گونه اشخاص به نعمتهاى خداى تعالى و آنچه خداوند به صالحان در درجات عليّيّن وعده فرموده اميدوار باشند تا شوق و نشاط عبادت در آنان برانگيخته و تقويت شود. (ديگرى) در حقّ گناهكارى كه در معاصى غوطه‏ور شده كه هرگاه پشيمانى و توبه به خاطر او بگذرد شيطان او را از رحمت خدا نااميد مى‏كند و به او مى‏گويد: توبه چون توئى كجا پذيرفته مى‏شود؟ در اين حال بر او واجب است كه ريشه يأس و نا اميدى را با رجاء و اميدوارى بركند و آنچه را كه در اين‏باره رسيده است به ياد آورد، مثل قول خداى تعالى:
«لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» 39: 53(زمر، 54) «از رحمت خدا نااميد مشويد».
و نيز:
__________________________________________________
[1] اين روايت در «بحار» جزء دوم از مجلد 15 در باب خوف و رجا از «مصباح الشريعه» نقل شده است، و عقيده مؤلف «بحار» را درباره «مصباح الشريعه» (كه آن را از امام نمى‏داند) قبلا در تعليق خود ياد كرديم. و معلوم است كه اين روايت از اسلوب كلام امام (ع) نيست. (مصحح).
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 314
«وَ إنّى لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ» 20: 82(طه، 82) «و من آمرزگار آن كسانم كه توبه آورند».
و توبه كند و با توبه - نه بدون آن - منتظر و متوقّع مغفرت الهى باشد، زيرا اگر با ادامه گناه توقّع آمرزش داشته باشد مغرور و فريفته است. رجاء اوّل سستى را كه مانع نشاط و دلگرمى و عزم است ريشه كن مى‏كند و رجاء دوم نااميدى را كه مانع توبه است از ميان مى‏برد.