جبن
جبن (ترسوئى) در طرف تفريط و عبارت است از اينكه در مواردى كه مثلا أولى انتقام است هيچ جنبشى و حركتى نكند. و غضب افراط در اين حركت است. پس جبن به يك اعتبار ضدّ غضب است و به اعتبارى ديگر ضدّ تهوّر. و به هر دو اعتبار در طرف تفريط و از مهلكات بزرگ است و آدمى به سبب آن دچار صفات مذمومى مانند خوارى نفس و ذلّت و ناگوارى زندگى مىشود و مردم در جان و مال او طمع مىكنند و در كارهاى خود بىثبات و تنبل و راحت طلب مىگردد.
و از اين رو از همه سعادتها باز مىماند و ستمكاران دست تجاوز بر او مىگشايند، و انواع رسوائيها را درباره خود و اهل خود تحمّل مىكند، و دشنامها و تهمتهاى ناروا را مىشنود و نسبت به آنچه موجب ننگ و رسوائى است بىمبالات مىشود و مقاصد و امور مهمّ خود را مهمل و معطّل مىگذارد. و لذا در شريعت از آن نكوهش شده است. رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرموده است:
«لا ينبغى للمؤمن أن يكون بخيلا و لا جبانا».
«سزاوار نيست كه مؤمن بخيل و ترسو باشد». و نيز فرمود:
«اللّهمّ إنّى أعوذ بك من البخل، و أعوذ بك من الجبن، و أعوذ
علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 253
بك أن أردّ إلى أرذل العمر».
«خدايا از بخل به تو پناه مىبرم، و از جبن به تو پناه مىبرم، و از اينكه به فرتوتى و پستترين دوران عمر برسم به تو پناه مىبرم».
و علاج آن - بعد از آگاه ساختن نفس بر نقص و مهلك بودن آن - اين است كه انگيزههاى غضب را در آنچه جبن به سبب آنها پديد مىآيد تحريك كند.
زيرا قوه غضب در هر كسى موجود است، ولى در بعضى از افراد ضعف و نقص مىيابد و در آنها جبن پديدار مىگردد. و چون پىدرپى برانگيخته شود فزونى و قوّت گيرد، چنانكه آتش كم با تحريك پياپى برافروخته و شعلهور گردد. از حكما نقل شده است كه خود را در مخاطرات شديد و ترسناك مىافكندند تا اين رذيله را دفع كنند. و از چيزهائى كه براى معالجه آن سودمند است اين است كه با كسانى كه خود را از شرّ و دشمنى او ايمن مىدانند وضع مخاصمه بگيرد تا نيروى غضب او تحريك شود، و چون در نفس او ملكه شجاعت حاصل شد آنگاه خويشتن را از اينكه تجاوز كند و به طرف افراط بيفتد نگاه دارد.
|