تهوّر
است، چنانكه دانستى، و آن در طرف افراط [نسبت به شجاعت‏] است: يعنى اقدام به كارى كه نبايد كرد و انداختن خود در مهلكه‏هائى كه در عقل و شرع منع شده است.
و دليل بر بدى و ناپسندى آن و در وجوب محافظت و نينداختن خود در مهلكه آيات و اخبار مربوطه است. و همين قدر كافى است كه خداى تعالى مى‏فرمايد:
«وَ لا تُلقُوا بِأيْدِيَكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» 2: 195[1] (بقره، 195) «و خويشتن را به هلاكت ميفكنيد».
حق اين است كه هر كه خود را از آنچه عقل به لزوم محافظت از آن حكم مى‏كند نگاه ندارد از نوعى جنون و ديوانگى خالى نيست. و چگونه چنين كسى را مى‏توان عاقل ناميد كه خود را بى‏باكانه به خطر مى‏اندازد مثلا از كوههاى بلند به زير مى‏افكند و از شمشيرهاى آخته و بر كشيده پروا نمى‏كند، يا در گردابها و
__________________________________________________
[1] ظاهرا آيه مورد استشهاد ربطى به تهور و انداختن خود در مهلكه‏ها ندارد.
صدر و ذيل آيه دلالت بر امر ديگرى دارد. تمام آيه شريفه اين است:
«وَ أنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأيدِيكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ وَ أحْسِنُوا انَّ اللَّهَ يُحِبّ الْمُحْسِنينَ» 2: 195«و در راه خدا انفاق كنيد (و با ترك انفاق و از فرط امساك) خود را به دست خود به هلاكت نيفكنيد و نيكى و احسان نماييد كه خداوند نيكوكاران را دوست مى‏دارد».
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 252
رودهاى غرق كننده فرو مى‏رود يا از درندگان احتراز نمى‏كند. چنين شخصى اگر هلاك شود به حكم شريعت قاتل خود به شمار مى‏رود و خودكشى موجب هلاك ابدى و شقاوت هميشگى است.
و علاج آن - بعد از به ياد آوردن مفاسد آن در دنيا و آخرت - اين است كه هر كارى كه مى‏خواهد بكند ابتدا درباره آن تأمّل و فكر كند، اگر عقل و شرع آن را تجويز مى‏كنند بدان دست يازيد، و گر نه از آن اجتناب نمايد. و بسا هست كه در معالجه آن بايد از بعضى كارها كه احتراز از آن لازم نيست احتراز كند تا به سوى تفريط بيفتد، و چون به زوال تهوّر و بى باكى علم پيدا كرد طرف تفريط را رها كند و بر حدّ وسط كه شجاعت است بايستد. دوم: