پيوست خاطر (انديشه) نيك و تفكر
دانستى كه ضدّ وسوسه، انديشه و خاطر ستوده‏اى است كه شرعا و عقلا نيكو و مستحسن باشد، زيرا دل در آن واحد نمى‏تواند به دو چيز مشغول باشد. پس وقتى به خاطر و انديشه‏اى پسنديده مشغول است براى وسوسه‏ها و خواطر مذموم راهى نيست. و چه بسا كه غفلت، كه ضدّ نيّت است، در مقابل هر يك از وسوسه و انديشه نيك قرار گيرد. زيرا بهنگام غفلت هيچ يك از آن دو تحقّق پيدا نمى‏كند. جز اينكه خالى ماندن دل از هر نيّت و انديشه‏اى بسيار به ندرت اتّفاق مى‏افتد. و ظاهرا مراد علماى اخلاق از غفلت خالى بودن ذهن از قصد و آهنگ محرّك و بر انگيزنده است هر چند به وسوسه‏هاى باطل و بيهوده مشغول باشد، و تحقيق اين مطلب بعدا خواهد آمد.
امّا خاطر و انديشه نيك و ستوده اگر با قصد و نيّت فعل زيبا و معيّنى باشد به قوه‏اى تعلّق دارد كه اين فعل به آن وابسته است، و گر نه يا مربوط است به ذكر قلبى (ياد خدا) يا به تدبّر و تأمّل در علوم و معارف و تفكّر در شگفتيها و عظمت صنع خداوند، يا به انديشيدن و تدبّر اجمالى كلّى در آنچه بنده را به خداى
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 230
سبحان نزديك يا از او دور مى‏كند. و غير از اين‏ها انديشه و خاطر نيك و ستوده‏اى كه متعلّق به دين باشد يا انديشه و خاطر نكوهيده‏اى كه متعلّق به دنيا باشد وجود ندارد.
و چون اين مطلب را دانستى اين نكته را نيز بدان كه: يكى از طرق معالجه وسواس شناخت شرافت ضدّ آن يعنى انديشه و خاطر نيك و ستوده است، تا آدمى را بر مواظبت بر آن كه موجب دفع وسوسه‏هاست بر انگيزد. و فضيلت انديشه‏ها و خواطر نيك (قصد اعمال حسنه) در باب نيّت ذكر خواهد شد، و بسا از بيان فضيلت اين افعال خود آنها نيز شناخته شود چنانكه در باب نيّت ياد خواهد شد، و فضيلت ذكر قلبى در باب «ذكر» دانسته مى‏شود.
امّا بيان شرافت تفكّر و مسير و مجراى آن از افعال خداى متعال و اشاره به چگونگى تفكّر درباره آنها و در آنچه موجب قرب بنده به خداى تعالى و يا دورى از او مى‏شود، در اينجا بايد اجمالا به آنها اشاره كنيم زيرا اين تفكّر متعلّق به قوه نظرى است. پس مى‏گوئيم:
تفكّر، سير درونى و باطنى از مبادى و مقدّمات به مقاصد [از معلومات به مجهولات‏] است، و مبادى عبارت است از آيات و نشانه‏هاى آفاق و انفس [جهان و انسان‏]، و مقصد: رسيدن به معرفت موجد و مبدع آنها و علم به قدرت غالب و عظمت فائق الهى است. و هيچ كس نمى‏تواند از حضيض نقص به اوج كمال برسد مگر از راه تفكّر، كه كليد اسرار و چراغ انوار است، و منشأ عبرت گرفتن و مبدأ بصيرت يافتن، و كمند صيد معارف حقيقى و دستاويز دريافت حقايق يقينى است. تفكّر بالهاى نفس است براى پرواز به آشيان قدسى خود و مركب روح است براى مسافرت به وطن اصلى خويش، و به وسيله آن ظلمت جهل منكشف و پرده‏هاى نادانى برطرف مى‏شود و انوار علم و اسرار آن پرتو مى‏افشاند. و از اين رو در آيات و أخبار از آن ستايش شده و به آن ترغيب و تشويق شده است، مانند اين آيات:
«أ و لَمْ يَتَفَكَّرُوا في أنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّمواتِ وَ الأرضَ وَ ما بَيْنَهُما إلا بِالحَقِّ» 30: 8(روم، 8).
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 231
«آيا در درون خويش نمى‏انديشند كه خدا آسمان‏ها و زمين را با آنچه ميان آنهاست جز بحق نيافريده».
«أ و لَم يَنظُروا في مَلَكُوتِ السَّمواتِ وَ الأرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِن شَي‏ءٍ» 7: 185(اعراف، 185).
«آيا در ملكوت آسمان‏ها و زمين و آنچه خدا آفريده نمى‏نگرند [و نمى‏انديشند]».
«فَاعْتَبِرُوا يا اولِى الأبْصارِ» 59: 2(حشر، 2).
«پس اى صاحبان نظر و بصيرت عبرت گيريد».
«قُلْ سيرُوا فِى الأرضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأ الخَلقَ» 29: 20(عنكبوت، 20).
«بگو در زمين سير كنيد و بنگريد چگونه خدا خلق را پديد كرده».
«إنَّ في خَلقِ السَّمواتِ وَ الأرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيلِ وَ النَّهار لَآياتٍ لِأوُلِى الْألْبابِ» 3: 190(آل عمران، 190) «همانا در خلقت آسمان‏ها و زمين و آمد و شد (يا تفاوت) شب و روز براى خردمندان نشانه‏هاست».
«وَ فِى الأرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنينَ وَ في انْفُسِكُم ا فَلا تُبْصِرُونَ» 51: 20 - 21(ذاريات، 20 - 21).
«و در زمين براى اهل يقين نشانه‏ها [و عبرتها] ست. و در خود شما [نيز]، آيا نمى‏بينيد».
«الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياما وَ قُعُودا وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّمواتِ وَ الأرضِ» 3: 191(آل عمران، 191).
«كسانى كه خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو [در بستر] ياد مى‏كنند و در خلقت آسمان‏ها و زمين مى‏انديشند».
و از روايات:
حديثى است از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم«التّفكّر حياة قلب البصير»
«تفكّر حيات دل مرد بيناست». و نيز از آن حضرت است:«فكرة ساعة خير من عبادة سنة»
«يك ساعت فكر كردن از عبادت يكساله بهتر است». و كسى به مرتبه تفكّر راه نمى‏يابد
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 232
مگر آنكه خداى عزّ و جلّ او را به نور توحيد و معرفت مخصوص كرده باشد. و باز از آن حضرت روايت شده است كه:«أفضل العبادة إدمان التّفكّر في اللّه و في قدرته».
«بهترين عبادت همواره انديشيدن درباره خدا و قدرت اوست».
و مراد از تفكّر درباره خدا تفكّر درباره قدرت او و صنع و آفرينش او و درباره افعال شگفت انگيز و مخلوقات و ابداعات اوست، نه تفكّر در ذات او.
زيرا در اخبار از تفكّر در ذات منع شده است، به اين دليل كه اين تفكّر موجب حيرت و سراسيمگى و اضطراب عقل خواهد شد. و روايت شده است كه:
«إيّاكم و التّفكّر في اللّه، و لكن إذا أردتم أن تنظروا إلى عظمته فانظروا إلى عظيم خلقه».
«از تفكّر در ذات خدا پرهيز كنيد، و اگر مى‏خواهيد به عظمت او بنگريد به عظمت آفرينش و مخلوقات او بنگريد».
و مشهور است كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
«تفكّروا في آلاء اللّه و لا تفكّروا في اللّه، فإنّكم لن تقدروا قدره».
«در نعمتهاى خدا بينديشيد و درباره ذات خدا فكر نكنيد كه خدا را چنانكه سزاوار شناختن اوست نتوانيد شناخت».
و امير المؤمنين عليه السّلام مى‏فرمايد:«التّفكّر يدعو إلى البرّ و العمل به،»
«تفكّر آدمى را به نيكوئى و عمل به آن مى‏خواند».
و نيز مى‏فرمايد:«نبّه بالتّفكّر قلبك، و جاف عن اللّيل جنبك، و اتّق اللّه ربّك».
«با تفكّر دل خود را آگاه كن. و بهنگام شب و سحر از بستر برخيز، و از پروردگارت پروا كن».
و حضرت باقر عليه السّلام فرمود:«بإجالة الفكر يستدرّ الرّأى المعشب»،
«با جولان دادن فكر رأى پر ثمر حاصل مى‏شود».
و از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه:
«الفكر مرآة الحسنات و كفّارة السّيّئات، و ضياء للقلوب و فسحة للخلق، و إصابة في صلاح المعاد، و اطّلاع على العواقب، و استزادة فى العلم، و هي خصلة لا يعبد اللّه بمثلها».
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 233
«فكر آئينه حسنات و كفّاره سيّئات و روشنى دلها و گشايش و فراخى براى خلق است، و به وسيله آن آدمى به آنچه صلاح امر معاد است مى‏رسد، و به سبب آن اطّلاع بر عواقب امور حاصل مى‏شود، و باعث فزونى علم است، و خصلتى است كه هيچ عبادتى مثل آن نيست».
و از حضرت رضا عليه السّلام روايت شده است كه:
«ليس العبادة كثرة الصّلاة و الصّوم إنّما العبادة التّفكّر في أمر اللّه عزّ و جلّ».
«عبادت به نماز و روزه بسيار نيست، بلكه عبادت همانا تفكّر در امر خداى عزّ و جلّ است».