علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 221
فصل 10 آنچه قطع وسوسهها به آن بستگى دارد
راز اين مطلب كه قطع كلّى وسوسهها بستگى دارد اولا به تصفيه و پاكسازى و سپس به مواظبت بر ذكر خدا، اين است كه چون اين امور براى نفس حاصل شد براى قوه عاقله ملكه استيلا و برترى بر قواى شهويّه و غضبيّه و وهميّه حاصل مىشود، و نفس ديگر از آنها اثر نمىپذيرد بلكه در آنها بر وفق مصلحت تأثير مىكند.
و به ضبط و مهار كردن واهمه و متخيّله توانا مىگردد به نحوى كه اگر بخواهد مىتواند آنها را از وسوسهها باز دارد. و بدين سان اين دو قوه نمىتوانند در واديهاى خواطر و وساوس بدون رأى و تجويز عقل وارد شوند. و چون براى نفس چنين ملكهاى حاصل شد هرگاه آن دو بخواهند از انقياد و اطاعت عقل سرباز زنند و به وادى وساوس گام نهند عاقله آنها را ضبط و مهار مىكند و چون اين حفظ و ضبط تكرار شود حالت انقياد براى آن دو قوه پايدار و ثابت مىشود به طورى كه ديگر در آنها مطلقا خاطر و وسوسه بد پديد نمىآيد، بلكه جز خواطر خير از گنجينههاى غيب در آنها راه نمىيابد و در اين موقع نفس به مقام اطمينان و آرامش مىرسد و درهاى شيطان به روى آن بسته و ابواب ملائكه در آن گشوده مىشود، و دل جايگاه و قرارگاه آنها مىگردد و نفس به تابش انوار قدسى از چراغدان ربوبى روشن و مشمول اين خطاب الهى مىشود:
«يا أيَّتُهَا النَّفْسُ المُطمَئِنَّةُ ارْجِعى إلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً» 89: 27 - 28(فجر، 27 - 28).
علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 222
«اى نفس مطمئن [1] به سوى پروردگارت بازگرد خشنود و پسنديده».
و چنين نفس بهترين و شريفترين نفوس است، و مقابل آن نفس نگونسار و واژگون (منكوسه) است كه آكنده از خبائث و پليديها و آلوده به انواع رذائل و صفات زشت و ناپسند است، و اين نفس است كه درهاى شيطان در آن گشاده و مفتوح و درهاى ملائكه به روى آن بسته و مسدود است و از آنها دودى تيره و سياه برمىخيزد و اطراف دل را فرا مىگيرد و نور يقين را خاموش مىكند و قدرت ايمان را ضعيف مىسازد، تا آنجا كه چراغ ايمان بكلّى خاموش مىشود و هرگز خيال و انديشه خيرى به آن راه نمىيابد، و پيوسته جايگاه وساوس شيطانى است و اميد بازگشت به خير از چنين دلى نيست، و نشانه اين دل آن است كه نصيحت و موعظه در آن تأثير نكند، و اگر حق را بشنود ديده بصيرتش از درك و فهم آن كور و گوش هوشش از شنيدن آن كر باشد، و خداى سبحان در آيات متعدّد اشاره به چنين نفسى فرموده است:
«أَ رأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيهِ وَكيلا» 25: 43(فرقان، 43).
«مگر كسى كه هواى خويش را خداى خود گرفته نديدى، مگر تو كارگزار اويى».
«خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِم وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ» 2: 7(بقره، 7).
«خداوند بر دلهاشان مهر زده و بر گوش و چشمهايشان پردهاى هست».
«إنْ هُمْ إِلا كَالأَنعامِ بَلْ هُمْ أَضَلّ سَبيلا» 25: 44(فرقان، 44).
«آنها جز مانند حيوانات نيستند بلكه گمراهترند».
«وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أ أنْذَرْتَهُمْ أمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» 36: 10(يس، 10).
«بر آنها يكسان است، خواه بيمشان دهى يا بيمشان ندهى، ايمان نخواهند آورد».
«لَقَدْ حَقَّ القَولُ عَلى اكثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤمِنُونَ» 36: 7(يس، 7).
«گفتار (عذاب) خدا درباره اكثرشان محقّق شده و آنها ايمان نخواهند آورد».
__________________________________________________
[1] نفس مطمئنه، جان با آرامش، نفس انسان مؤمنى است كه به خدا ايمان يقينى دارد و دلش با اين يقين آرامش يافته و به قضاء الهى راضى است. م.
علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 223
و بين اين دو نفس، نفس متوسّطى در سعادت و شقاوت هست، و آن در اتّصاف به فضائل و رذائل بر حسب كمّ و كيف و زمان، مراتب مختلفى دارد. و باز شدن درهاى فرشتگان و شياطين در آن به جهات ياد شده مختلف است. گاه انديشه هوى و هوس در آن پديد مىآيد و او را به شر و بدى مىخواند، و گاه انديشه ايمان در آن پيدا مىشود و او را به خير بر مىانگيزد. و مثل آن معركه كشمكش و حمله متقابل سپاهيان شياطين و ملائكه است كه گاهى فرشته بر شيطان حمله مىبرد و او را طرد مىكند و گاهى شيطان حمله مىكند و بر او چيره مىشود. و نفس آدمى پيوسته در حال كشمكش و تنازع بين اين دو حزب و دو لشكر است تا سرانجام به آنچه به حكم قضا و قدر براى آن آفريده شده است برسد. امّا نفس نخستين (مطمئنّه) در نهايت كميابى است، و آن نفوس مؤمنان موحّد كامل است. و نفس دوم بسيار زياد است و آن نفوس همه كافران است. و نفس سوم نفوس اكثر مسلمانان است، كه مراتب و درجات بيشمار و پهنه پهناورى دارد، كه يك طرف آن به نفس اوّل و طرف ديگر به نفس دوم متّصل است.
|