علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 209
فصل 6 مكر و اغوا و وسوسههاى شيطان
چون راه باطل بسيار و راه حق يكى است، درهاى گشوده به دل آدمى براى شيطان بسيار است، امّا باب ملائكه يكى بيش نيست، و از اين رو از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه روزى براى اصحاب يك خط كشيد و فرمود: «اين راه خداست»، سپس خطوط بسيار از چپ و راست كشيد و فرمود: «اينها راههايى است كه به هر راهى شيطانى نشسته و آدمى را به خود مىخواند»، آنگاه اين آيه را تلاوت كرد:
«وَ أنَّ هذا صِراطى مُسْتَقيما فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» 6: 153(انعام، 153) «اين راه من راست است، از آن پيروى كنيد و به راههاى ديگر مرويد كه شما را از راه خدا جدا و پراكنده كند».
مطلب ديگر اين است كه چون نفس به آسانى به باطل ميل مىكند ولى به دشوارى مطيع و منقاد حق مىشود، از اين رو راههاى كشاننده به باطل كه راههاى شيطان است واضح و آشكار است، و بنا بر اين درهاى شيطان هميشه باز است، و راههاى رساننده به حق كه باب ملائكه است پنهان و نهان است و بنا بر اين همواره بسته است. پس چه سخت و دشوار است بر انسان بيچاره كه اين همه درهاى هويدا و آشكار گشاده را ببندد و يك درب پنهان بسته را بگشايد.
به علاوه، شيطان لعين بسا دو طريق حق و باطل را مشتبه نمايد و شرّ را به
علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 210
جاى خير ارائه دهد به طورى كه آدمى آن را وارده و الهام فرشته و ملك پندارد، نه وسوسه و اغواء شيطان، و بنا بر اين از جائى كه نمىداند هلاك و گمراه مىشود، چنانكه در دل عالم مىاندازد كه مردم به سبب كثرت غفلت در سراشيب سقوط و هلاك قرار دارند، و به علّت جهل همچون مردگانند. آيا خداوند تورا وسيله رحمت بر بندگان قرار نداده؟ آيا پاداش و سعادت اخروى نمىخواهى؟ پس چرا مردم را با پند و اندرز خود از خواب غفلت بيدار نمىكنى و آنان را با موعظه و نصيحت از هلاك ابدى نمىرهانى؟ و خداوند بر تو به واسطه قلب بينا و علم كثير و بيان شيوا و گفتار دلنشين منّت نهاده است چرا اين نعمتهاى الهى را پنهان مىكنى و آشكار نمىسازى؟ و پيوسته با امثال اين وسوسهها او را مىفريبد و در صفحه دلش تثبيت مىكند، تا آنكه وى را با حيلههاى ظريف رام مىسازد و به وعظ و سخنرانى مشغول و سرگرم مىدارد و به آرايش و صنعتگرى و نيكو نمودن الفاظ و عبارات مىخواند، و او را به تملّق و ستايش مردم دلگرم و مسرور مىگرداند، و با تواضع و فروتنىشان شاد و خوشحال مىكند. و پيوسته در اثناء وعظ و سخنرانى شائبه ريا (نيكو نمودن در چشم مردم) و قبول عامّه را در نظرش جلوه مىدهد و لذّت جاه و حبّ رياست و عزيز شدن به علم و فصاحت و با ديده حقارت به مردم نگريستن را بر دلش چيره مىسازد. بدين گونه مردم را هدايت و خود را گمراه و امروز (دنيا) خود را آباد و فرداى (آخرت) خود را خراب مىكند، و در واقع با خدا مخالفت و معصيت مىورزد و مىپندارد كه او را اطاعت و عبادت مىكند. و در نتيجه در زمره كسانى در مىآيد كه خداوند درباره آنها فرموده است:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأخْسَرينَ اعمالا الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَيوةِ الدّنيا وَ هُمْ يَحسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنعا» 18: 103 - 104(كهف، 103 - 104) «بگو آيا شما را از زيانكارترين [مردم] خبر دهيم، كسانى كه كوشش آنان در زندگى دنيا گم [و نابود] شده و پندارند كه كار نيك مىكنند».
و از كسانىاند كه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم درباره آنان مىفرمايد:
«انّ اللّه ليؤيّد هذا الدّين بأقوام لا خلاق لهم».
«خداوند اين دين را به مردمى كه بهرهاى [از آن] ندارند تأييد مىكند».
علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 211
و«انّ اللّه ليؤيّد هذا الدّين بالرّجل الفاجر».
«خداوند اين دين را به مرد بدكار يارى و تأييد مىكند».
بنابراين رهائى و نجات از دامها و نيرنگها و كيدهاى شيطان ميسّر نيست مگر با بصيرت درونى نورانى و نيروى قدسى ربّانى، چنانكه مسافر سرگشته را در بيابانى كه راههاى بسيار و ناهموار و صعب العبور دارد در شب تيره و ظلمانى نجاتى نيست جز با بينائى كامل و طلوع خورشيد تابان و درخشان.
|