علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 187
شرك‏
است و شرك اين است كه غير از خداى سبحان مؤثّرى در وجود قائل باشد، و اگر اين غير - خواه بت باشد يا ستاره يا انسان يا شيطان - پرستيده شود شرك در عبادت است. و اگر پرستش نكند لكن به سبب اعتقاد به اينكه منشأ اثر است و در آنچه مورد رضاى خدا نيست از وى اطاعت كند شرك در طاعت است. اوّلى شرك جلىّ و دومى شرك خفىّ ناميده مى‏شود. و قول خداى تعالى به اين معنى اشاره دارد:
«وَ ما يُؤْمِنُ أكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إلا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» 12: 106(يوسف، 106) «و بيشتر آنها به خدا ايمان نياورند مگر آنكه با خدا شريك گيرند».
در اين شكّى نيست كه شرك بزرگترين گناهان كبيره هلاك كننده و موجب خلود در آتش است و اجماع امّت بر اين مطلب فراهم است، و آيات و أخبارى كه در اين باره وارد شده بيرون از شمار است.
و بايد دانست كه شرك مراتبى دارد كه در بحث ضدّ آن يعنى توحيد روشن خواهد شد، و شرك اگر چه شاخه‏اى از جهل است، چنانكه توحيد كه ضد آن است از نمونه‏هاى يقين و علم است، ذكر جداگانه آن دو در اينجا لازم نيست، جز اينكه چون ذكر توحيد در كتب اخلاق متعارف است، ما نيز به پيروى از آن روش عنوان جداگانه‏اى ذكر مى‏كنيم و به پرتو اندكى از آن اشاره مى‏كنيم، زيرا استقصا و تحقيق كامل درباره آن و فرو رفتن در ژرفاى آن در توانائى ما نيست و با اين بحث مناسبت ندارد، كه توحيد دريايى عظيم و بيكران است.