زشتيها و تباهيها
انباشتن ثروت، بدون غرض عقلايى، كارى بيهوده و زيان آفرين است و به قيمت از دست دادن عمر، تمام مىشود و اين بيمارى با يافتن دارو- كه همان ثروت است- روز به روز شديدتر و كشندهتر مىگردد و ثروت پرست، هر چه بيشتر مىيابد، بيشتر مىخواهد و هرگز سير نمىشود ... تا مرگش فرا رسد.علاوه بر آن، همواره اشك يتيمان و آه مستمندان، بنيان زندگى و ثروت او را تهديد مىكند، چرا كه همواره ستم و زرپرستى صاحبان زور و ثروت، سبب درويشى و درماندگى آنان شده و به تعبير مولاى متقيان (ع):
«انَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ فَرَضَ فى امْوالِ الْاغْنِياءِ اقْواتَ الْفُقَراءِ فَما جاعَ فَقيرٌ الَّا بِما مَنَعَ غَنىٌّ ...» «2»
خداوند بزرگ، روزى مستمندان را در ثروت اغنيا واجب كرده و هيچ فقيرى گرسنه نمىماند جز به سبب خوددارى غنى (از پرداخت حقوق واجب خويش.)
اضافه بر اينها ثروت اندوزى به خودى خود مفسدهانگيز و رذالت خيز است و تباهيهاى بيشمارى مىآفريند. امام على عليهالسلام، در سخنى ظريف و حكيمانه، ثروت را منشأ اصلى همه خواهشهاى نفسانى مىداند و مىفرمايد:
«الْمالُ مادَّةُ الشَّهَواتِ» «1»
دارايى، خمير مايه شهوتهاست.
برخى از مفاسدى كه تكاثر در پى دارد، بدين شرح است:
1- طغيان و سركشى: نفس امّاره انسان، ظرفيتى محدود دارد و با احساس استغنا و بىنيازى، سر به طغيان برمىدارد و در برابرِ خدا، دين و خرد، گردنفرازى مىكند. اين واقعيت را قرآن چنين بيان مىكند:
«... انَّ الْانْسانَ لَيَطْغى انْ رَآهُ اسْتَغْنى» «2»
همانا انسان- وقتى خود را بىنياز ديد- سركشى مىكند.
مترفان و مرفّهان بىدرد نيز- كه همواره در برابر نهضت انبيا و حركتهاى اصلاحى و انقلابهاى مردمى، قد علم مىكردند- بر فراوانى ثروت و نفرات خويش تكيه داشتند؛
«وَ ما ارْسَلْنا فى قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ الَّا قالَ مُتْرَفُوها انَّا بِما ارْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ وَ قالُوا نَحْنُ اكْثَرُ امْوالًا وَ اوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبينَ» «3»
در هيچ قريهاى پيامبرى نفرستاديم جز آنكه مترفانش گفتند: ما به آنچه شما آوردهايد، كافريم و نيز گفتند؛ ما بيش از شما ثروت و فرزند داريم و تحت (فشار و) شكنجه هم قرار نخواهيم گرفت.
امام راحل (ره) حتى اندازه سركشى را در گرو مقدار ثروت مىداند و مىفرمايد:
«... وضع روحى همه انسانها اين طور است كه تا يك استغنايى پيدا مىكند، طغيان پيدا مىكند، استغناى مالى پيدا مىكند به حسب همان مقدار طغيان پيدا مىكند ... اينها هر چه پيدا بكنند، طغيانشان زيادتر خواهد شد و بال اين مال و اين منال و اين مقام و اين جاه و اين مسنداز چيزهايىاست كه موجب گرفتاريهاىانسان است در اينجا و بيشتر در آنجا ...» «4»
به همين دليل حضرت امام زينالعابدين عليهالسلام از خدا چنين مىخواهد:
«... وَ ازْوِ عَنّى مِنَ الْمالِ ما يُحَدِّثُ لى فَحيلَةً اوْ تَأَدِّياً الى بَغْىٍ اوْ ما اتَعَقَّبُ مِنْهُ طُغْياناً ...» «1»
(پروردگارا) ثروتى راكه براى من، تكبّر مىآفريند، يا منجر به ستم مىشود، يا سبب گردنكشى مىگردد، از من دريغدار!
2- بىدينى و تباهى: آفتهاى گوناگون، ديندارى افراد را تهديد مىكند و يكى از خطرناكترين آنها، تكاثر است. زراندوزى و تكاثر علاوه بر اينكه همه يا بيشتر عمر انسان را به خود اختصاص مىدهد و از اين رهگذر، فرصتى براى پرداختن به امور دينى باقى نمىماند، موجب مىشود ثروت طلب، براى دستيابى به اهداف پليد خويش بسيارى از احكام و مقرّرات دينى را زير پا بگذارد، از اين رو، امير مؤمنان صلواتاللهعليه مىفرمايد:
«حُبُّ الْمالِ يُوهِنُ الدّينَ وَ يُفْسِدُ الْيَقينَ» «2»
ثروت پرستى، دين را سست و باور را تباه مىسازد.
3- سنگدلى و بىخيالى: ثروتاندوز، رحم و مروّت و خواست وجدان را رفتهرفته زيرپا مىگذارد، دلش سنگ مىشود و در برابر گرسنگى شكمهاى گرسنه و لرزش تنهاى برهنه نمىلرزد و از كنار اين منظرههاى رقّت بار، بىخيال و بىاحساس مىگذرد و فارغ از دردهاى بينوايان و گناهى كه مرتكب شده به زندگى روزمرّه خويش مىپردازد، بدين سبب امام على سلاماللهعليه مىفرمايد:
«كَثْرَةُ الْمالِ تُفْسِدُ الْقُلُوبَ وَ تُنْسِى الذُّنُوبَ» «3»
فراوانى ثروت، دلها را تباه مىكند و گناهان را از ياد مىبرد.
4- حسرت و ندامت: همه ثروت اندوزان و مال پرستان، در نهايت از انباشتن ثروت خويش پشيمان و با ديدن آن در دست ديگران، حسرت مىخورند؛ حسرتى كه برايشان سودى ندارد. در قرآن مجيد مىخوانيم:
«... كَذلِكَ يُريهِمُ اللَّهُ اعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ ...» «1»
بدين گونه خداوند، اعمالشان را بدانها مىنمايد تا حسرتها بخورند!
امام صادق صلواتاللهعليه در تفسير اين آيه مىفرمايد:
مصداق آن، مردى است كه ثروتش را بر جاى مىگذارد و از روى تنگ چشمى در راه خدا انفاق نمىكند و هنگام مرگ آن را براى ديگرى رها مىكند كه در اطاعت يا معصيت خدا صرف نمايد؛ حال اگر آن را در راه اطاعت خدا هزينه كنند، آن بينوا ثروت خويش را در كفّه ترازوى ديگران مىبيند و حسرت مىخورد! و اگر آن را در راه نافرمانى خدا خرج كنند، او چنين معصيت كارى را با مال خود تقويت كرده، باز موجب ندامت و حسرتش مىشود! «2»
5- دوزخ سوزان: فرجام زشتيها و تباهيهايى كه ثروت اندوز براى خود به پيش فرستاده، چيزى جز جهنم خشم خدا نخواهد بود، كه خود فرموده است:
«... وَالَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فى سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اليمٍ يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فى نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِهاجِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِانْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ» «3»
و كسانى را كه طلا و نقره را گنجينه مىسازند و در راه خدا انفاق نمىكنند، به عذابى دردناك مژده ده؛ روزى كه آن طلا و نقرهها را در آتش جهنم سرخ كرده و با آن، صورت، پهلو و پشتشان را داغ مىكنند (و به آنان مىگويند:) اين همان است كه براى خويش گنجينه كرديد، پس بچشيد مزه آنچه را كه براى خود اندوختهايد!
|