فصل سوّم: اخلاق اقتصادى در توزيع‏
توزيع انسانى و عادلانه ثروت، از كهنترين آرمانهاى جامعه بشرى است كه در كمتر روزگارى، صورت تحقّق، پيدا كرده است و بنى آدم، بويژه مستمندان، پيوسته از فقدان آن رنج برده‏اند؛ زيرا انديشه جدايى دين از سياست و دورى اخلاق از زندگى، اجازه تولّد اين پديده ميمون را نداده و نخواهد داد و مكتبهاى الحادى و مادّى- با اينكه اقتصاد ركن اساسى آنها را تشكيل مى‏دهد- در عمل ثابت كرده‏اند كه نه تنها نمى‏توانند شكاف بين فقر و غنا را پر كنند، بر حجم آن نيز افزوده‏اند.دينِ كامل اسلام، در برنامه‏هاى اصولى خود، طرح براندازى فاصله منحوس طبقاتى را به گونه‏اى جامع گنجانده و با اجراى دقيق آن در دهه نخست هجرت، به اين تجربه موفق دست يافته است، چنانكه دومين رهبر معصوم نيز آن را سرلوحه برنامه اقتصادى حكومت خويش قرار داده بود.
باور ما نيز همين است كه اگر آنچه را اسلام پيرامون توزيع ثروت ارائه داده به كار بسته شود، به طور قطع جواب مثبت خواهد داد؛ براى رسيدن به چنين آرمان والايى، كارى سترگ و فراگير و مجالى بس گسترده نياز است كه بخشى از آن را هم «علم اخلاق» بر عهده دارد.رسالت اقتصادى علم اخلاق، تقويت خصلتهاى زيباى انفاق، احسان، سخاوت، صله رحم، صدقه و اوقاف، پرداخت حقوق واجب الهى، عدالت و ... زدودن رذائلى چون؛ بخل، غصب، سرقت، كم‏فروشى، گرانفروشى و ... مى‏باشد كه به طور مستقيم در توزيع عادلانه ثروت مؤثّر است. فصل حاضر در همين راستا، واژه‏هاى «فقر و غنا»، «تكاثر»، «انفاق»، «ايثار» و «بخل و سخاوت» را در حد مقدور خود تبيين نموده است كه اميدواريم در نشر و تقويت فرهنگ اسلامى مؤثر باشد.