30- گواه گرفتن بر معامله‏
ضرورت محكم كارى در داد و ستدها- چنان كه در فراز گذشته توضيح داده شد-، ايجاب مى‏كند كه علاوه بر تنظيم سند تجارى، اگر مورد معامله، شى‏ء مهمّى باشد، انسان به هنگام انجام معامله يا قبض و اقباض كالا يا ثمن آن، كسانى را نيز گواه بگيرد، تا باز هم زمينه‏اى براى نزاع و مشاجرات يا سوء استفاده‏هاى بعدى پيش نيايد؛ زيرا چه بسا كالايى، امروز مورد معامله قرار گيرد و به هر دليل ظرف مدّت كوتاهى، قيمت آن، افزايش يا كاهش چشمگيرى پيدا كند. در اين صورت ممكن است، طمع و آز، يكى از طرفين را وادار سازد كه اصل معامله يا دريافت كالا يا قيمت آن را منكر شود. از اين رو قرآن كريم، به پيروان خود، دستور مى‏دهد كه در معاملات خود، افرادى را گواه بگيرند، تا چنين محذورى پيش نيايد و نيز از آنجا كه ممكن است، فرد يا افرادى، شهود يا نويسندگانِ اسناد تجارى را به خاطر حق‏گويى مورد آزار خود قرار دهند، آنان را از اين كار زشت باز داشته و انجام آن را دليل فسق و انحراف ايشان مى‏شمارد.
قرآن كريم در اين باره چنين مى‏فرمايد:
«وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ» «1»
و هنگامى كه خريد و فروش مى‏كنيد، شاهد بگيريد و نبايد به نويسنده و شاهد- به خاطر حق گويى- زيانى برسد- و تحت فشار قرار بگيرند-! و اگر چنين كنيد، از فرمان پروردگار، خارج شده‏ايد.