13- پرهيز از احتكار
از جمله امورى كه در اقتصاد اسلامى، حرام شناخته شده و بايد از آن پرهيز كرد احتكار است. احتكار عبارت است از جمع‏آورى و انبار كردن آذوقه به اميد بالا رفتن قيمت، در صورت ضرورت و نياز جامعه و عدم عرضه آن به قدر كافى. «»2
از ديدگاه اسلام، مالكيّت فردى تا آنجا محترم است كه مصالح عمومى را خدشه‏دار نسازد و منافع جمعى را در مخاطره قرار ندهد. احتكار، موجب مى‏شود كه بخشى از كالاى عرضه شده به بازار از دسترس مردم خارج گردد، توازن عرضه و تقاضا به هم بخورد، سطح قيمتها بالا رفته و قدرت خريد مردم كاهش يابد و در نتيجه، اقشار مستضعف و آسيب پذير جامعه دچار زيان و تنگدستى بيشتر گردند. به همين دليل، اسلام، احتكار را تحريم كرده و محتكران را مورد نكوهش قرار داده است.
از آنجا كه زيان ناشى از احتكار، به عموم مردم بر مى‏گردد و مصالح همگان را مورد تعرّض قرار مى‏دهد، برخورد با آن نيز از وظايف حكومت اسلامى است و دولت مى‏بايد از آن جلوگيرى كند و افراد محتكر را تحت تعقيب قرار داده و مجازات نمايد. حضرت‏
على عليه‏السلام در عهدنامه مشهور خود به مالك اشتر، ضمن تجليل از بازرگانان و بيان ارزش و اهميت كار ايشان، مالك را به زيانهاى احتكار توجه داده و به او دستور مى‏دهد تا محتكران را كيفر دهد.
آن حضرت مى‏فرمايد:
«وَاعْلَمْ مَعَ ذلِكَ أَنَّ فى‏ كَثيرٍ مِنْهُمْ ضيقاً فاحِشاً، وَ شُحّاً قَبيحاً، وَ احْتِكاراً لِلْمَنافِعِ، وَ تَحَكُّماً فِى الْبِياعاتِ، وَ ذلِكَ بابُ مَضَرَّةٍ لِلْعامَّةِ وَ عَيْبٌ عَلَى الْوُلاةِ، فَامْنَعْ مِنَ الْاحْتِكارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ مَنَعَ مِنْهُ، وَلْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً، بِمَوازينِ عَدْلٍ، وَ أَسْعارٍ لا تُجْحِفُ بِالْفَريقَيْنِ مِنَ الْبائِعِ وَ الْمُبْتاعِ، فَمَنْ قارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ، فَنَكِّلْ بِهِ وَ عاقِبْهُ فى غَيْرِ إِسْرافٍ» «1»
و- با اين همه- بدان كه ميان بازرگانان بسيار كسانند كه معاملتى بد دارند، بخيلند و در پى احتكارند، سود خود را مى‏كوشند و كالا را به هر بها كه خواهند مى‏فروشند و اين سودجويى و گران فروشى زيانى است براى همگان و عيب است بر زمامداران. پس بايد از احتكار مانع شوى؛ زيرا رسول خدا صلى‏اللّه‏عليه‏وآله از آن منع مى‏فرمود. و بايد خريد و فروش آسان صورت پذيرد و با ميزان عدل انجام گيرد. با نرخهاى- رايج بازار- نه به زيان فروشنده و نه خريدار. و آن كس كه پس از منع تو دست به احتكار زند، او را كيفر ده و عبرت ديگران گردان و در كيفر او زياده روى مكن.
گفتنى است كه زشتى احتكار، تنها به امر تجارت و خريد و فروش محدود نمى‏شود و هرگاه انسان كالايى را كه مردم در حال حاضر بدان نيازمندند و عرضه آن در بازار محدود است، بيش از نياز روزانه خود در اختيار دارد، شايسته است از نگهدارى آن حتّى براى مصرف شخصى خودش در آينده نيز خوددارى ورزد و آن را با قيمتى مناسب به بازار مسلمانان عرضه كند. چنين كارى، علاوه بر اين كه از نظر فردى، به رشد و اعتلاى روحى و معنوى انسان كمك مى‏كند و موجبات خشنودى خداوند و پاداش اخروى را براى او فراهم مى‏سازد، روح نوعدوستى و هميارى را نيز در سطح اجتماع تقويت مى‏كند وهرگاه همه افراد متمكّن به چنين اقدام شايسته‏اى دست يازند، چه بسا معضل اقتصادى به آسانى مرتفع گردد و كمبود كالاى مزبور از بين برود.
در عصر امام صادق عليه‏السلام، نرخ گندم و نان در مدينه هر روز بالا مى‏رفت و اين امر موجب نگرانى مردم شده بود. برخى از توانگران آذوقه يك ساله خود را از قبل تهيّه كرده و از اين بابت خاطرى آسوده داشتند، ولى اكثر مردم به خاطر تنگدستى ناگزير بودند آذوقه خود را روز به روز تهيّه كنند.
روزى امام صادق عليه‏السلام از وكيل خود كه «معتب» نام داشت، ميزان موجودى گندم در منزل را جويا شدند. معتب با خوشحالى عرض كرد: «به قدرى گندم داريم كه نياز چندين ماه را كفايت مى‏كند!» حضرت فرمود: «آنها را به بازار ببر و بفروش و در اختيار مردم بگذار!»
معتب عرض كرد: «گندم در مدينه كمياب است و اگر اينها را بفروشيم ديگر نمى‏توانيم دوباره به آسانى آن را خريدارى كنيم.» حضرت فرمود: «همين كه گفتم، همه را به بازار ببر و به مردم بفروش!» معتب دستور امام را اجرا كرد و گزارش آن را به عرض ايشان رسانيد. حضرت دستور دادند كه معتب از آن پس، گندم مورد نياز را روزانه تهيّه كند و سپس افزودند: «از اين پس بايد نان ما، نيمى از گندم و نيمى از جو تهيّه شود تا در پيشگاه الهى، مسأله اندازه‏گيرى را رعايت كرده باشيم.» «1»