رها نگذاردن منابع توليد و استفاده بهينه از آنها
خداوند منابع توليدى و موادّ اوّليّه تأمين زندگى چون: آب، خاك، دام، معادن و ... را در زمين قرار داده و آن را براى بشر گسترده است:
«وَ الْارْضَ وَضَعَها لِلْانامِ» «1»
زمين را براى خلايق آفريد.
و از طرفى به انسانها قدرت فكرى و علمى داده تا بتوانند آن را تسخير كنند و از آنها خواسته كه زمين را آباد سازند تا به معاش و آسايش برسند:
«هُوَ انْشَأَكُمْ مِنَ الْارْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فيها» «2»
اوست كه شما را از زمين آفريد و آبادى آن را به شما واگذاشت.
با وجود اين شرايط كسى كه منابع عظيم توليد در اختيار دارد نبايد آنها را همچنان به حال خود رها كند، بلكه بايد با تدبير و تلاش و به كمك تجهيزات پيشرفته فنّى و صنعتى، آن را به كار گيرد و در توسعه كشاورزى، دامدارى، درخت كارى و باغدارى بكوشد، در كشف و استخراج ذخاير ارضى و معادن فعّاليّت نمايد. در مهار و هدايت كردن نزولات آسمانى، آبهاى سرگردان، سيلابها و چشمه سارها بطور اساسى و علمى چاره انديشى كند، تا از اين سرمايه‏هاى الهى به خوبى بهره بردارى شود و بدون استفاده ضايع نگردد.
حضرت امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد:
«ما يُخْلِفُ الرَّجُلُ بَعْدَهُ شَيْئاً اشَدُّ عَلَيْهِ مِنَ الْمالِ الصَّامِتِ. قالَ: قُلْتُ لَهُ كَيْفَ يَصْنَعُ بِهِ؟ قالَ: يَجْعَلُهُ فِى الْحائِطِ وَالْبُسْتانِ وَالدَّارِ» «3»
كسى پس از خود چيزى را پس انداز نمى‏كند كه برايش سخت تر از ثروت راكد باشد: [راوى مى‏گويد] گفتم با آن مال چه كند؟ فرمود: آن را در [ساختن‏] باغ و بُستان و خانه به كار اندازد.
علّامه طباطبايى در اين باره مى‏نويسد:
«جامعه بشرى براى خود شخصيّتى واحد دارد كه مالك همه اموال روى زمين است و خداوند زندگى اين شخصيّت واحد را به وسيله اين اموال تأمين مى‏كند. پس بر اين شخصيّت لازم است كه آن را در معرض رشد و ترقى قرار دهد و با كسب و تجارت آن را به جريان اندازد تا به همه مردم كفاف دهد. بدين منظور بايد در ارتزاق از آن حدّ اعتدال و ميانه روى را پيش گيرد و آن را از ضايع شدن و فساد حفظ كند. «1»
جنگلهاى طبيعى و پرورشى، مراتع و زمينهاى كشاورزى و درختان ميوه‏دار، از منابع مهمّ اقتصادى است كه نقش تعيين كننده‏اى در زندگى انسان دارد. حضرت على‏عليه‏السلام مى‏فرمايد:
خداوند به مردمان فرمان داده است كه زمين را آباد كنند تا از روييدنيهاى [گوناگون‏]، ميوه‏ها و ديگر موادّى كه از دل زمين مى‏رويد، زندگى آنان تأمين شود. «2»
و اين در زمانى امكان پذير است كه از زمين، درختها و جنگلها با اصول صحيح استفاده شود و مردم آنها را سرمايه مهم تلقى كنند و در نگهدارى و بهره‏بردارى آنها شيوه درستى اتّخاذ نمايند و در اين باره، پيشوايان دينى خود را الگو قرار دهند كه چگونه در توسعه و حراست باغات و مزارع مى‏كوشيدند و از آنها استفاده بهينه مى‏كردند؛ امير مؤمنان (ع) در ضمن نامه‏اى فرزندش امام حسن مجتبى (ع) را متصدى املاك خويش تعيين مى‏كند و در پايان مى‏نويسد:
«وَ يَشْتَرِطُ عَلَى الَّذى‏ يَجْعَلُهُ الَيْهِ انْ يَتْرُكَ الْمالَ عَلى‏ اصُولِهِ وَ يُنْفِقَ مِنْ ثَمَرِهِ حَيْثُ امِرَ بِهِ وَ هُدِىَ لَهُ، وَ انْ لا يَبيعَ مِنْ اوْلادِ نَخيلِ هذِهِ الْقُرى‏ وَ دِيَّةً حَتَّى تُشْكِلَ ارْضُها غِراساً» «3»
بر كسى كه تصدّى اين امور را بر عهده دارد شرط مى‏كند، اين مال را همچنانكه هست به‏
حال خود بگذارد. [درختانش را قطع نكند] و ميوه‏اش در آنچه به آن امر شده صرف نمايد و نهالهاى درختان خرما را در اين آباديها نفروشد. تا اينكه از جهت روييدن نخلها، زمينِ آن آباديها، مشتبه شود.
يعنى انبوهى درختان بيننده را به اشتباه اندازد و چنان پندارد كه اين زمين غير از زمينى است كه پيش از اين ديده بود.
در اخلاق اقتصادى اسلام، هر كس زمينهاى زراعتى را بى‏جهت زير كشت، نبرد سزاوار نكوهش است؛ حضرت على عليه‏السلام يكى از كارگزاران خود را در نامه‏اى، استيضاح مى‏كند و مى‏فرمايد:
«بَلَغَنى‏ انَّكَ جَرَّدْتَ الْارْضَ» «1»
با خبر شده‏ام كه تو زمين را برهنه كردى [و آن را بدون كشت رها ساخته‏اى‏].