علامات صاحب يقين
اول آنكه: در امور خود التفات به غير پروردگار نكند. و مقاصد و مطالب خود را از غير او نجويد. و اعتماد او بجز او نباشد، از هر حول و قوّه بجز حول و قوه، خداوندگار بيزار، و هر قدرتى بجز قدرت آفريدگار در نظر او بىاعتبار و خوار، و نه كارى را از خود بيند و نه اثرى، نه خود را منشأ امرى داند و نه ديگرى، بلكه همه امور را مستند به ذات مقدس او و همه احوال را منسوب به وجود مقدس او داند، و چنان داند كه آنچه از براى او مقدر است به او خواهد رسيد. و در اين هنگام از براى او تفاوتى نخواهد بود ميان فقر، ثروت، مرض، صحت، عزت، ذلت، مدح، ذم، برترى، پستى، دولت و تهى دستى. ليكن در اين وقت چشم از وسايط پوشيده و منبع همه احوال را از يك سر چشمه مىبيند و او را حكيم مطلق و خير محض مىداند.
از حضرت امام جعفر صادق - عليه السّلام - مروى است كه: «هر كه يقين او سست و اعتقاد او ضعيف باشد خود را راضى مىكند كه متوسل به اسباب و وسايط شود و پيروى رسوم و عادات و گفتگوهاى مردم نمايد و سعى در امور دنيا و جمع «زخارف»«» اين عاريت سرا كند. به زبان اقرار مىكند كه هر عطا و منعى از خداست و نمىرسد به بنده مگر آنچه پروردگار قسمت او كرده، ولى فعل او منافى قولش است و به دل انكار مىكند آنچه را به زبان اقرار مىنمايد».«» و نيز از آن حضرت مروى است كه فرمودند: «هيچ چيز نيست مگر اين كه از براى او حدى است.
بعضى عرض كردند: حد توكل چيست؟ فرمودند: يقين.
معراجالسعادة ج : 2 ص : 114
عرض شد كه: حدّ يقين چيست؟ فرمود: آن است كه با وجود خدا از هيچ چيز نترسد».«» دوم آنكه: در همه اوقات در نهايت ذلت و انكسار در خدمت پروردگار بوده و روز و شب مشغول بجا آوردن خدمت او، و پنهان و آشكار در بندگى و اطاعت او، همگى اوامر شريعت حقه را امتثال نمايد، و از جمله نواهى او اجتناب كند، خلوت خاطر را از غير ياد او خالى سازد، و خانه دل را از جز محبت او پردازد، و دل او جز ياد حق را فراموش، و زبانش از غير نام او خاموش گردد، زيرا كه صاحب يقين خود را پيوسته در پيشگاه شهود حضرت حق حاضر، و او را به همه اعمال و افعال خود مطلع و ناظر مىبيند.
پس هميشه غريق عرق خجلت و شرمندگى، و قرين حيا و سرافكندگى خواهد بود، و بجز آنچه رضاى خدا در آن است نخواهد پرداخت. و بالجمله يقين او به اينكه خداوند عالم بر جميع اعمال و افعال او آگاه و هر عملى را محاسبه و جزائى است همراه، دائم او را در مقام اطاعت و فرمانبردارى مىدارد. و يقين او به آنچه حق - سبحانه و تعالى - به او عطا فرموده از انواع نعمتهاى ظاهريه و باطنيه پيوسته او را قرين شرمسارى و رديف شكر گزارى مىسازد. و از يقين به آنچه پروردگار در دار قرار از سرور و بهجت و عيش و راحت به بندگان عطا مىفرمايد هميشه در مقام طمع و اميدوارى خواهد بود. و از يقين به اينكه اختيار هر امرى در قبضه اقتدار و قدرت حق است و از آنچه از او صادر مىشود موافق عنايت و مطابق حكمت و مصلحت است پيوسته در محل صبر و رضا و خوشنودى از قضا، و از تبدلات احوال، تغييرى در حال او راه نخواهد يافت. و به سبب يقين او به سر آمدن ايام حيات و آنچه بعد از مردن است از زحمات و عقبات، روز و شب در حزن و اندوه. و به جهت يقين او به فناى دنيا و پستى آن، متاع دنيوى در نظر او خوار و بىاعتبار خواهد بود.
همچنان كه حضرت صادق - عليه السّلام - فرمودند كه: «در گنجى كه حضرت خضر به موسى - على نبينا و آله و عليهما السلام - خبر داد لوحى بود كه در آن نوشته بود عجب دارم از كسى كه يقين به مرگ داشته باشد چگونه فرحناك مىگردد. و عجب دارم از كسى كه يقين به قضا و قدر الهى داشته باشد چگونه غمناك مىشود. و عجب دارم از كسى كه يقين به بى وفايى دنيا دارد چگونه دل به آن مىبندد و به آن مطمئن مىگردد»«» و از يقين او به قدرت و عظمت آفريدگار دايم در مقام «دهشت» [1] و «هيبت» [2]
__________________________________________________
[1] «دهشت»، آن است كه نور حق بر قلب سالك بتابد و او را از خود فانى كند. فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 870. و منازل السائرين، ص 163.
[2]) در اصطلاح عرفانى، «هيبت»، عبارت از مشاهده جلال خدا در قلب است. فرهنگ مصطلحات عرفانى ص 499.
معراجالسعادة ج : 2 ص : 115
و «وحشت» [1] و اضطراب و «خشيت» [2] خواهد بود. و به اين جهت خشوع و ذلت و خوف و خشيت سيد كاينات - عليه افضل التّحيات - به مرتبهاى بود كه هر كه او را در وقت راه رفتن ملاحظه مىنمود چنان گمان مىكرد كه بر روى در مىافتد. و از يقين او به كمالات غير متناهيه حق و با جمال تام جميل مطلق هميشه در مقام شوق و محبت، بلكه در وله و حيرت خواهد بود. و حكايات اصحاب يقين از انبياء و مرسلين و أولياء كاملين در خوف و شوق، و آنچه از براى ايشان رو مىداد از تغيّر و تزلزل و اضطراب و «وله»«» و بهجت و «استغراق»،«» چه در حال نماز و چه در غير آن مشهور و كتب تواريخ و قصص به آنها «مشحون»«» است. غشهاى سيّد كاينات در اوقات مناجات گوشزد خاص و عام گشته و بى خوديهاى سيد اوصياء در هنگام صلوة متواتر ميان اهل اسلام شده. و چگونه كسى كه يقين واقع به خداوند متعال، و علم به عظمت و جلال او داشته باشد و او را مطّلع بر خفاياى احوال و دقايق اعمال خود داند معصيت او را مىكند و در حالت اشتغال به عبادات او و ايستادن در خدمت او، وحشت و خشيت و انفعال و خجلت از براى او حاصل نمىشود؟ و حال اينكه مشاهده مىكنيم كه كسى در حضور شخصى باشد از اكابر دنيا كه او را في الجمله شوكتى بوده باشد با وجود علم او به پستى در ذات آن، در اوّل و آخر به نوعى انفعال و دهشت از براى او حاصل مىشود كه از خود غافل مىگردد و جميع حواس خود را متوجه و ملتفت او مىگرداند.
سوم آنكه: مستجاب الدعوه بلكه صاحب كرامات بوده باشد، زيرا كه هر قدر يقين انسان زياد مىشود جنبه تجرد او غالب مىگردد و به اين سبب قوّه تصرف در جميع مواد كائنات كه از شأن مجردات است به جهت او حاصل مىشود.
و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السّلام - مروى است كه فرمودند: «يقين بنده را مىرساند به هر مرتبه بلند و مقام ارجمند، همچنان كه رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - خبر دادند از شأن يقين در وقتى كه در خدمت آن حضرت مذكور شد كه عيسى بن مريم - على نبينا و آله و عليه السلام - بر روى آب راه مىرفت فرمودند كه: هر گاه
__________________________________________________
[1] در عرفان: مقام تنهائى و عدم استيناس را وحشت نامند. مدرك سابق، ص 485.
[2] بيم و هراسى كه از معرفت جلال و عظمت خداوند متعال دست مىدهد. رك: مصطلحات عرفانى ص 192.
و فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 801.
معراجالسعادة ج : 2 ص : 116
يقين او زيادتر مىبود هر آينه بر روى هوا نيز راه مىرفت».«» و از اين حديث شريف مستفاد مىشود كه هر كه را يقين بالاتر، قدرت او بر كرامات بيشتر. و از آنچه مذكور شد ظاهر گرديد كه يقين جامع جميع فضايل و حاوى همه محاسن خصايل است. و بدان كه از براى آن سه مرتبه است:
|