جهل مركب
صفت اول: در بيان جهل مركب است و آن عبارت است از اينكه: كسى چيزى را نداند يا خلاف واقع را بداند و چنان داند كه حق را يافته است، پس او نمىداند، و نمىداند كه نمىداند، و آن بدترين رذايل است. و دفع آن در نهايت صعوبت است.
همچنان كه از حال بعضى طلبه مشاهده مىشود و اطباء ارواح اعتراف به عجز از معالجهاش كردهاند، چنانچه اطباء ابدان اقرار كردهاند به عجز از معالجه بعضى مرضهاى مزمنه.
و از اين جهت حضرت عيسى - على نبينا و آله و عليه السّلام - فرمودند كه: «من از معالجه «اكمه» و «ابرص»،«» عاجز نيستم ولى از معالجه احمق عاجزم».«» و سبب آن اين است كه مادامى كه آدمى نداند كه جاهل است، به نقصان خود بر نمىخورد و در صدد تحصيل علم بر نمىآيد، پس در ضلالت و گمراهى باقى مىماند. و علامت اين صفت مهلكه و كيفيت شناختن آن، آن است كه آدمى، طايفهاى (برخى) از مطالب و استدلالات خود را بر جمعى از معروفين به استقامت سليقه و منزّهين از عصبيّت و تقليد عرض نموده اگر ايشان او را تصويب نمودند از جهل مركب برىء و اگر تخطئه نمودند و او خود «مذعن»«» نباشد به اين مرض مبتلا خواهد بود و به يك مطلب و يك استدلال اكتفا در شناختن اين مرض نمىتوان كرد. و باعث جهل مركب و سبب آن، يا اعوجاج سليقه و كجى ذهن است، و بهترين معالجات در اين صورت آن است كه صاحب آن را بدارند بر خواندن علوم رياضيه، از هندسه و حساب، زيرا كه آنها موجب استقامت ذهن مىشود. و يا خطائى است كه در استدلال نموده، در اين وقت بايد او را بر اين داشت كه استدلالات خود را موازنه نمايد با استدلالات اهل تحقيق از علماى معروفين به استقامت ذهن، و ادله خود را عرض كند بر قواعد منطقيه با استقصاى
معراجالسعادة ج : 2 ص : 111
تمام، تا به خطاى خود برخورد. و يا سبب آن مانعى است از فهميدن حق در نفس او مثل تقليد يا عصبيت يا محض حسن ظن به شخصى يا نحو آن و علاج آن اين است كه سعى و اجتهاد كند در ازاله مانع به نحوى كه مذكور خواهد شد.
|