وجوب عينى علم اخلاق‏
و اما علم اخلاق كه علم آفات نفس و كمالات آن باشد پس واجب عينى است بر هر كسى به قدر حوصله و استعدادش، زيرا كه هلاكت انسان در واگذاشتن نفس است، و رستگارى او در تهذيب آن «قَدْ افْلَحَ مَنْ زَكيَّها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّيها 91: 9 - 10». [2] بلكه غرض كلى از بعثت نبىّ، آموختن اين علم است. همچنان كه فرمودند:«إنّما بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق.»«»
يعنى: «من مبعوث شده‏ام كه اخلاق حسنه را به إتمام رسانم».
پس بر هر كسى لازم است كه بعضى از اوقات خود را صرف شناختن غايت نفس و كمالات آن و طريقه معالجه بيمارى آن نمايد به وسيله رجوع به كتب اخلاق و حديث يا استماع از ارباب اين فن شريف.
__________________________________________________
[1] يعنى: «آن از فضل و بخشش خداوند است كه به هر كس خواهد عطا مى‏كند». مائده، (سوره 5) آيه 54.
[2] يعنى: «هر كس نفس (ناطقه) خود را از گناه و بدكارى پاك و منزّه سازد به يقين رستگار خواهد بود. و هر كه آن را به كفر و گناه پليد گرداند البتّه زيانكار خواهد گشت. شمس (سوره 91)، آيه 9 و 10.
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 108
و بايد در طريق معالجه آن به آنچه از اخبار و آثار و طريق علماء و اخيار مستفاد مى‏شود رفتار نمايد و از بعضى بدعتها و طريقها كه طايفه‏اى از اهل بدع و أ هواء، اختراع نموده‏اند احتراز نمايد.
و اما علم فقه، پس آن نيز به قدر حاجت و ضرورت هر كس در عبادات و معاملات خود واجب عينى است بر هر كسى و زايد بر آن واجب است كفاية، يعنى بر بعضى لازم است اكتساب آن تا رفع احتياج ديگران بشود و طريق اكتساب اين علم به اجتهاد و استنباط از مآخذ شرعيّه است يا به تقليد از مجتهد زنده. و تارك اين دو طريق آثم و گناهكار، و عذر او غير مسموع در نزد پروردگار، - به تفصيلى كه در علم اصول فقه محرّر و مقرر است -.
و به هر يك از اين دو طريق اگر چه علم به مسائل حاصل و عامل به آنها مطيع و ممتثل است و ليكن نورانيّت و تأثيرى كه در اخذ به طريق اجتهاد است هرگز در تقليد يافت نمى‏شود، و تكميلى كه از عمل مجتهد هم مى‏رسد مقلد را دست نمى‏دهد، و هر كه خواهد به اجتهاد مسائل را بفهمد بايد علم به صحت اجتهاد خود حاصل كند و فريب نفس و شيطان را نخورد و به محض فرا گرفتن مسائلى چند خود را از جمله مجتهدين نشمارد. و هر كه خواهد به تقليد اخذ كند بايد مجتهد را بشناسد و به صفات و عدالت او بر خورد به طريقى كه در علم اصول مبين است.
اى بسا ابليس آدم روى هست پس به هر دستى نبايد داد دست‏