تلقين ترجمه عقائد به اطفال
و مخفى نماند كه: سزاوار آن است كه طفل را در ابتداى تميز و ادراك، تلقين به ترجمه عقايد مذكوره نمايند تا آنها را حفظ كند و بر صفحه خاطر نقش نمايد. و به تدريج معانى آنها را تعليم نمايند تا معانى آنها را بفهمد و سبب نشو و نماى او بر اين «رسوخى»«» در قلب او حاصل مىشود و از براى او اعتقاد به هم مىرسد، اگر چه هيچ دليل و برهانى از براى او نباشد. و اين از فضلهاى غير متناهيه الهيه است كه در ابتداى نشو، دل انسان را محل ايمان مىكند بىدليل و برهان. [1] و ليكن اين اعتقاد در ابتدا خالى از وهن و ضعف نيست و ممكن است به سبب شبهات، ازاله شود و بايد آن را در دل اطفال و ساير عوام به نحوى راسخ نمود كه متزلزل نشوند، و طريق آن اين نيست كه به او مناظره و جدل تعليم شود يا به خواندن و مطالعه كتب كلاميه و حكميّه اشتغال نمايد، بلكه بايد مشغول شود به تلاوت قرآن و تفسير قرآن و خواندن احاديث و فهميدن معانى آنها و مواظبت كند به وظايف عبادات و طاعات، و به اين سبب روز به روز اعتقاد او قوىتر مىگردد، و به سبب آنچه از ادله قرآنيه و حجتهاى معصوميّه گوشزد او مىشود و به واسطه نورى كه به تدريج از عبادات بر دل او مىتابد.
و بايد اجتناب كند از مصاحبت صاحبان مذاهب فاسده و آراء باطله و ارباب مناظره و جدل و اصحاب تشكيك و شبهات، بلكه از صحبت اهل هوا و هوس و ابناى دنيا، و مجالست نمايد با اتقيا و صالحين و اهل ورع و يقين، و ملاحظه نمايد طريقه و رفتار ايشان را در خضوع و تذلل در نزد پروردگار.
پس ابتدا تلقين عقايد، مثل انداختن تخم است در زمين سينه و ساير امور، شبيه به آب دادن و تربيت كردن است تا نمو كند و قوّت گيرد و درختى حاصل شود كه ميوه آن رسيدن به قرب خداوند احد و سعادت ابد است. و بايد محافظت كند خود را از شنيدن جدل و كلام شبهات باطله «متكلمين»، [2] زيرا كه فساد مجادله و مناظره كلاميين بيش از
__________________________________________________
[1] اشاره به ايمان فطرى است. يعنى خداوند قلب آدمى را قبل از آنكه با دليل و استدلال آشنا باشد محل رشد ايمان قرار داده است، چنانچه در قرآن مجيد مىگويد: «فطرة اللّه التي فطر النّاس عليها 30: 30»يعنى: «خداوند عالم توحيد و خداشناسى را در سرشت تمام انسانها قرار داده است». روم (سوره 30)، آيه 30.
[2] ظاهرا مراد ايشان متكلمين عامّه است، مانند معتزله و باطنيّه و اخوان الصفا، كه در پاورقى صفحه 86 به آن اشاره شد.
معراجالسعادة ج : 2 ص : 107
اصلاح است و شاهد بر آن چيزى است كه مىبينيم از عقايد اهل صلاح و تقوى از عوام الناس كه مانند كوه پا برجا است و اصلا تزلزل و حركتى در آنها نيست و به شبهات و تشكيكات اهل جدل و شبهه اعتنا نمىنمايند و از شنيدن آنها اضطرابى به هم نمىرسانند. و اعتقادات كسانى كه عمر خود را صرف علم كلام و حكمت متعارفه نموده و روز و شب را به مجادله و مباحثه كلاميه به سر بردهاند مانند ريسمانى است كه در مقابل باد آويخته باشد و هر ساعتى آن را به طرفى حركت دهد، گاهى چنان رود و گاهى چنين، و زمانى به شمال ميل كند و لحظهاى به يمين، به هر چه شنيدند متحرك مىشوند و به اندك چيزى كه عقل قاصرشان رسد متأمل مىگردند و اگر اعتقاد صحيحى داشته باشند همان است كه در حالت طفوليت اخذ كردهاند.
و بدان كه هر گاه نشو و نماى طفل بر اين اعتقاد شود تا به حد رشد و كاردانى رسد اگر مشغول امور دنيا گردد و از تحصيل كمال و سعادت بازماند درى ديگر بر او گشوده نمىشود و از اين مرتبه ترقى نمىكند، و ليكن اگر به اعتقادات بميرد مؤمن مرده است و اگر توفيق او را مساعدت نمايد و تأييد پروردگار او را دريابد و مشغول عبادت و تقوى و محافظت نفس از هوس و هوا گردد و متحمل مجاهدات و رياضات و تطهير نفس از كدورات گردد در هدايت بر او مفتوح مىشود و حقايق عقايد بر او معلوم مىگردد «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ 5: 54». [1]
|