آداب و شروط تعلّم
فايده اول: بدان كه از براى هر يك از تعليم و تعلم، آداب و شروطى چند است،
معراجالسعادة ج : 2 ص : 96
اما آداب تعلّم، چند چيز است:
اول آنكه: طالب علم احتراز كند از پيروى شهوات نفسانيه و هواهاى جسمانيّه، و آميزش با اهل دنيا و مصاحبت ارباب هوى و هوس، و بداند كه همچنان كه چشم ظاهر هرگاه «مأوف»«» باشد، از شعاع خورشيد محروم است و همچنين ديده باطن هر گاه مبتلا به متابعت هوا و هوس و مصاحبت اهل دنيا باشد از اشعه انوار قدسيّه كه محل افاضه علوم است بىنصيب است.
دوم اينكه: باعث تعلّم محض، تقرب به خدا و رسيدن به سعادات بىمنتها و ترقى از مرتبه «بهيميّت»«» و دخول در عالم انسانيت باشد. و مقصود او مراء و جدال يا رسيدن به منصب و مال يا مفاخرت و تفوّق بر امثال و اقران نباشد.
و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السّلام - مروى است كه فرمودند: «طلبه علم، سه طايفه هستند، پس بشناس ايشان را:
صنف اول كسانى هستند كه: طلب علم مىكنند از براى استخفاف به مردم و استهزاى به ايشان، كه طريقه جهّال است و از براى مراء و جدال با اقران و امثال.
صنف دوم كسانى هستند كه: آن را طلب مىكنند از براى مفاخرت نمودن و خدعه كردن.
صنف سوم كسانى هستند كه: آن را مىطلبند به جهت تحصيل بصيرت در دين و تكميل عقل و تحصيل يقين.
و علامت صنف اول آن است كه: در مقام جدال با اقران و امثال بر مىآيد و در صدد ايذاى ايشان و غلبه بر آنها است، و در مجالس و محافل متعرض گفتگوى با ايشان مىشود تا فضل خود را ظاهر سازد و در مجامع، ذكر علم و بيان صفت حلم را مىكند، خضوع و خشوع را بر خود مىبندد مثل اينكه سر به زير مىافكند و نفسهاى بلند مىكشد و نالههاى ضعيف بر مىآورد و گاهى در راه رفتن پشت خود را خم مىكند و گاهى سر مىجنباند و دستى حركت مىدهد و دل از ورع خالى، و باطن او از تقوى برىء است. خدا او را ذليل و خوار كند و بينى او را بر خاك بمالد و او را هلاك و «مستأصل»«» سازد.
علامت صنف دوم آن است كه: صاحب مكر و خدعه و نرمى و هموارى است با امثال خود، از اهل علم تكبر نمايد و از براى اغنيائى كه پست رتبه هستند تواضع و
معراجالسعادة ج : 2 ص : 97
فروتنى مىكند و حلواهاى ايشان را مىخورد و دين ايشان را ضايع مىكند خدا نام او را بر طرف كند و اثر او از ميان علما قطع نمايد.
علامت صنف سيم آن است كه: پيوسته شكسته و محزون است و بيدارى را شعار خود ساخته، جامه عبادت پوشيده و در ظلمتهاى شب به عبادت پروردگار كوشيده، و عبادت مىكند از براى خدا، و از تقصير خود خائف و ترسان، و هميشه از اعمال خود مضطرب و لرزان است. خدا را مىخواند و مىترسد كه دعاى او را نشنود. و متوجه است به اصلاح نفس خود. و بيناست به اوصاف اهل زمان. و گريزان است از دوستان و برادران. خدا محكم كند اعضا و جوارح او را بر عمل كردن. و عطا فرمايد به او امان و آسايش در روز قيامت.«» سوم آنكه: آنچه را فهميد و دانست به آن عمل كند، كه هر كه به علم خود عمل نكرد آنچه را دانسته فراموش مىكند، و هر كه به علم خود عمل كند خدا به او كرامت مىفرمايد علم آنچه را نمىداند.
از حضرت امام زين العابدين - عليه السّلام - مروى است كه: «علمى كه به آن عمل نشود زياد نمىكند از براى صاحبش مگر كفر و دورى از خدا را».«» و از حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - مروى است كه فرمودند: «كه اهل دوزخ متأذّى مىشوند از بوى عالمى كه به علم خود عمل نكرده باشد. و فرمودند اشد مردم از جهت حسرت و پشيمانى كسى است كه ديگرى را به خدا خوانده باشد و او قبول نموده و به آن سبب داخل بهشت شود و آن شخص خواننده خود به جهت ترك عمل به آنچه دانسته بود داخل دوزخ گردد».«» بلى:
چون علمت هست خدمت كن كه زشت آيد بر دانا گرفته چينيان احرام و مكّى خفته در بطحاچهارم آنكه: حقوق معلم خود را بشناسد، و ادب او را نگاهدارد، و فروتنى و خشوع نسبت به او به جا آورد، و در برابر او سخنى را بر او ردّ نكند، و به دل او را دوست دارد، و اگر بد او مذكور شود ردّ كند، و اگر نتواند برخيزد، و حقوق او را فراموش نكند، زيرا كه او پدر معنوى و والد روحانى اوست و حقوق او از ساير آباء بيشتر است. و همچنين ملاحظه ادب و احترام ساير علما را بكند، خصوصا كسانى كه از علم
معراجالسعادة ج : 2 ص : 98
آنها منتفع شده و يا علم آنها با واسطه به او رسيده كه آنها نيز پدران با واسطه او هستند.
و به مجرد اينكه چيزى از مطالب آنها به فهم ناقص او نرسد زبان اعراض و طعن نگشايد و نسبت غلط به ايشان ندهد و اگر بعد از سعى و جهد مطلبى از ايشان در نظر او صحيح نباشد و خواهد اعتراض نمايد بر وجهى «مستحسن» و عبارتى مقرون به ادب آن را ادا نمايد.
پنجم آنكه: نفس خود را از اخلاق رذيله و اوصاف ذميمه پاك كند، زيرا كه مادامى كه «لوح» نفس از نقوش باطله پاك نشود انوار علوم بر او نتابد، و تا آئينه دل از زنگ صفات رذيله پرداخته و پاك نگردد صور علميه در آن عكس نيندازد.
|