فصل ششم: آداب قرائت و بقيه اعمال نماز
چون از ذكر استفتاح فارغ شدى و مشغول قرائت گشتى ابتدا مى‏گويى: «اعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم» بايد بدانى كه: شيطان دشمن‏ترين همه دشمنان تو است. و از راه حسد با تو در كمين نشسته است كه دل تو را از خدا بگرداند و تو را از مناجات با خدا و سجده او باز دارد، زيرا كه: او به واسطه ترك سجده به لعن ابدى گرفتار شد و رانده
راج‏السعادة ج : 2 ص : 861
درگاه الهى گرديد. و بايد پناه گرفتن به خدا از شرّ شيطان، مجرّد قول نباشد. يا مثل كسى باشى كه شير درنده يا دشمن كشنده رو به او آورد كه او را هلاك سازد او گويد: پناه مى‏برم از شرّ تو به اين قلعه محكم، و بر جاى خود ايستاده باشد، زيرا اين خود ظاهر است كه: محض گفتن، او را سودى نمى‏بخشد تا داخل قلعه نشود. همچنين پناه گرفتن به خدا از شرّ شيطان، به محض قول، سودى ندهد و فايده نبخشد، تا دست از فرمانبردارى او بردارد و ترك شهوت خود نمايد. و خود را به قلعه محكم الهى كه گفتن «لا اله الا اللّه» باشد با شرايطى كه دارد داخل نمايد.
و چون بگويى:«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»بايد قصد تيمّن و تبرّك به نام پروردگار خود كنى.
و چون گويى: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ 1: 2»يعنى: «جميع انواع حمد و شكر، مختّص ذات پاك پروردگار عالميان است»، بايد به نظر در آورى كه: هر نعمتى كه موجود است از سرچشمه عنايت و احسان اوست. و اگر ديگرى احسانى نمايد به تسخير مشيّت اوست.
و چون بگويى: «الرَّحْمنِ الرَّحيمُ 1: 3»بايد انواع لطف و احسان را به نظر در آورى.
و چون بگويى: «مالِكِ يَوْمِ الدّينِ 1: 4»يعنى: «پادشاه روز جزا و حساب»، بايد متذكّر هول آن روز گردى.
بعد از آن در مقام اخلاص درآيى و بگويى: «ايَّاكَ نَعْبُدُ وَ ايَّاكَ نَسْتَعينُ 1: 5»يعنى: «تو را پرستش مى‏كنيم و از تو يارى و استعانت مى‏جوييم»، پس در اظهار عجز و بيچارگى خود باشى.
و همچنين در هر فقره از فقرات حمد و سوره كه مى‏خوانى بايد متذكّر معانى آنها گردى و اشاراتى كه در آنها است به نظر در آورى. و چون به امرى يا نهيى رسى عزم بر امتثال آن كنى. و چون به وعده رسى اميدوار گردى. و چون تهديد بينى، خايف و ترسان گردى. و چون به ذكر نعمتى رسى شكر الهى را به دل بگذرانى.
و همچنين در اذكار ركوع و سجود و تسبيحات، متذكّر معانى آنها گردى، و آنچه مناسب آنهاست به خاطر بگذرانى. و چون از قرائت فارغ شدى و اراده ركوع كردى بايد در آن وقت، متذكّر عظمت و كبرياى الهى گردى و به جهت تكبير، دستهاى خود را بلند كنى و اشاره كنى به اينكه: دست عقول و اوهام از دامن عظمت و جلال او كوتاه است. پس به قصد تعظيم، سر به ركوع فرود آورى و پشت خود را در نزد جلال او خم كنى و متذكّر عزّت او و ذّلت خود، و قوّت او و ضعف خود، و قدرت او و عجز خود، و علوّ او و پستى خود گردى.
پس اين مراتب را به زبان آورى و تسبيح او كنى و شهادت بر عظمت او دهى و
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 862
بگويى: «سبحان ربّى العظيم و بحمده» يعنى: «تسبيح و تنزيه مى‏كنم پروردگار خود را كه عظيم و بزرگ است و متلبّسم به حمد و ستايش او».
پس راست بايست و متذكّر شو احسان و پاداش دادن و انعام فرمودن آفريدگار خود را و بگو: «سمع اللّه لمن حمده» يعنى: «شنيد خدا حمد كسى را كه حمد او كرد. و اجابت كرد كسى را كه شكر او كرد».
پس شكر اين مطلب را كنى و گويى: «الحمد للّه ربّ العالمين» پس بر اظهار عظمت و كبريايى او افزايى و گويى: «اهل الكبرياء و العظمة و الجود و الجبروت».
از حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - پرسيدند كه: «كشيدن گردن در حالت ركوع اشاره به چه چيز است؟ فرمود: اشاره به اين است كه من گردن اطاعت نهاده‏ام اگر چه به شمشير گردنم را بزنى».«»
گر تيغ بارد در كوى آن ماه گردن نهاديم الحكم للّه‏و حضرت امام جعفر صادق - عليه السّلام - فرمود كه: «هيچ بنده، ركوع حقيقى از براى خدا نمى‏كند مگر اينكه خدا زينت مى‏دهد او را به نور بهاء خود. و جاى مى‏دهد او را در سايه كبرياى خود. و مى‏پوشاند او را خلعت اصفياى خود».«» منقول است كه: «ربيع بن خثيم همه شب به يك ركوع به صبح مى‏رسانيد و چون صبح مى‏شد ناله دردناك از دل مى‏كشيد و مى‏گفت: آه پيش افتادند اهل اخلاص و گذشتند و راه ما بريده شده».«» چون از ركوع فارغ شدى و اراده سجود نمودى باز در دل خود تجديد كن نهايت ذلّت و عجز و انكسار خود را و به ياد آور كه: به جهت غايت عجز و مسكنت خود عزيزترين اعضاى خود را كه روى تو باشد به پست‏ترين چيزها كه خاك است مى‏گذارى. پس از غايت ذلّت و خاكسارى بعد از تكبير و تعظيم حضرت بارى جسد گناهكار خود را در خدمت پادشاه على الإطلاق بر خاك مسكنت انداز و روى خود را بر خاك گذارده و متذكّر اين شو كه: از خاك خلق شده و سزاوار بر خاك افتادنى. و پستى خود و علوّ رتبه او را يادآور و بگو: «سبحان ربّى الأعلى و بحمده».
پس اگر در آن وقت رقّت قلبى از براى تو حاصل شد اميدوار به رحمت الهى باش كه در آن وقت نظر رحمت بر تو افكنده و سجده تو را قبول فرموده. آرى تو خود را در موضع ذلّت و خاكسارى افكندى و اين موضع رحمت و عنايت او است.
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 863
در كوى دوست شوكت شاهى نمى‏خرند اقرار بندگى كن و دعوى چاكرى‏پس سر از سجده بردار و تكبير گوى و از گناهان استغفار كن و ثانيا به سجده برو.
و از حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - پرسيدند از معنى سجده، فرمود: «سجده اوّل اشاره به آن است كه: اوّل ما خاك بود. و سر برداشتن اشاره به خلق شدن از خاك است. و سجده دوّم اشاره است به اينكه: باز عود به خاك خواهيم كرد. و سربرداشتن از آن اشاره به آن است كه: باز از آن بيرون خواهيم آمد».«» و چون از سجده فارغ شدى بايد تشهّد به جا آورى.
پس بدان كه: تشهّد كه عبارت است از: شهادت به وحدانيّت الهى و رسالت حضرت رسالت پناهى، اشاره به آن است كه: آنچه اعمالى كه كرده‏ام از قرائت و قيام و ركوع و سجود و ذكر و تسبيح، هيچ يك را قابليّت قبول نيست و بجز شرمندگى و خجلت از آنها چيزى حاصل نه. و گويا هيچ عملى از من سر نزده پس تهيدست به درگاه الهى رو آورده‏ام. و چون خدا فرموده است كه: «لا اله الا اللّه» قلعه محكم من است پس هر كسى داخل شود از عذاب من ايمن مى‏گردد»«» پناه به اين قلعه مى‏آورم و بجز شهادت بر وحدانيّت خداى و رسالت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - عملى و دست آويزى ندارم.
پس اصل ايمان را وسيله خود سازى و متوسّل به پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - و آل او گردى و صلوات بر او و آل او فرستى و اميد ده صلوات از او داشته باشى.
- همچنان‏كه در اخبار وارد شده - و اگر يكى از آنها به تو عايد شود به رستگارى ابدى فايز گردى.
و چون متوجّه سلام دادن شوى بايد خود را در حضور سيّد المرسلين و ملائكه مقرّبين و بقيّه انبياى سابقين و ائمّه طاهرين و كرام الكاتبين فرض كنى و همه ايشان را در دل خود حاضر سازى. پس ابتدا سلام كنى بر پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله و سلّم - خود كه سالار همه و واسطه هدايت و ايمان توست و بگويى: «السّلام عليك ايّها النّبىّ و رحمة اللّه و بركاته». پس متوجّه جميع شوى و بر ايشان سلام كنى.
و زنهار كه چون بازى كنندگان، بدون حضور ايشان در دل خود زبان به سلام نگشايى. و چون مقتداى جماعتى باشى در سلام خود ايشان را نيز قصد نمايى. و چون متذكّر اين معانى گردى اميد قبول نماز خود را داشته باش.
و زنهار كه به غفلت و بازيچه داخل نماز نشوى.
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 864
و بعضى از بزرگان در بيان اسرار نماز گفته است كه: «نماز نمونه‏اى است از كيفيّت حضور عرصه قيامت، پس بايد آدمى در نماز متذكّر آن حالت گردد. پس اذان اشاره به صور دوّم و زنده شدن مردگان است. و اقامه به جاى منادى پروردگار است كه بندگان را به موقف حضور مى‏طلبد. و ايستادن رو به قبله اشاره به ايستادن در حضور حضرت ربّ العزّة به جهت پرسش اعمال و جواب و سؤال است.
و چون بنده در موقف عرض ايستاد ابتدا شروع به تكبير و تمجيد و تحميد و ثنا و ستايش حضرت مالك الملوك مى‏كند، و تكبيرات و قرائت اشاره به آنها است. پس به ركوع در مقام تعظيم بر مى‏آيد و در آن وقت گويا خطاب الهى مى‏رسد كه: اى بنده تو فلان عمل را كردى و فلان معصيت را مرتكب شدى و چرا چنين كردى؟ و ثنا و تعظيم تو امروز چه فايده از براى تو دارد؟ پس راه ذلّت و عجز و لابه و خاكسارى پيش مى‏گيرد و خود را بر خاك مى‏افكند و به سجده مى‏رود. و گويا خطاب مى‏رسد كه: سر بردار و جواب و سؤال گوى و از عهده اعمال خود برآى.
پس سر بر مى‏دارد و زبان به توبه و استغفار مى‏گشايد، و اظهار ندامت و پشيمانى مى‏كند.
باز گويا خطاب مى‏رسد كه: چه سود از توبه اين روز چه اثر بر استغفار در اين حالت پس باز آن بيچاره خود را بر زمين مى‏افكند و به سجده دوّم مى‏رود و عجز و زارى و مسكنت و خاكسارى مى‏كند. باز خطاب مى‏رسد كه: عجز امروز را چه اثر با وجود عصيان تو در دنيا، سر از زمين بردار و جواب صحيح بيار. آن بنده مسكين سر بر دارد و به زبان حال گويد:
نام گنه مبر كه زبان جواب نيست.
پس چون دست خود را از همه جا كوتاه بيند دست در دامن اسلام زنده و عرض كند كه: خداوندا مقرّ و معترفم و به جز اينكه به يگانگى تو مقرّ بودم و به رسالت پيغمبر تو اعتراف داشتم عملى ندارم.
پس گويد: «أشهد أن لا اله الا اللّه وحده لا شريك له و أشهد انّ محمّدا عبده و رسوله».
پس تحفه صلوات بر پيغمبر و آل او را به خدمت ايشان فرستد و گويد: «اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد». كه شايد به وسيله آن نجات يابد.
باز گويا خطاب رسد كه: اى بنده گنهكار و اى نامه سياه تبه روزگار همين را از تو نخواسته بوديم.
پس در آن وقت آن بيچاره حيران ماند و به راست و چپ خود نظر افكند و ديده به عرصات محشر گشايد، رو به شفيع عرصه محشر و ساير انبياى مرسلين و ملائكه
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 865
مقرّبين و ائمّه طاهرين و بندگان صالحين خدا آورد و گويد: «السّلام عليك أيّها النّبىّ و رحمة اللّه و بركاته. السّلام علينا و على عباد اللّه الصّالحين. السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته». امروز روز دستگيرى و شفاعت است. و هنگام رحم و عنايت است. پس سه مرتبه دستهاى خود را بلند كند و اشاره كند كه: دست مرا بگيريد، اى دست گيران روز باز خواست.
و بدان كه: هر بنده‏اى كه نماز خود را از آفات خالى سازد و به نيّت خالص داخل آن شود و آداب باطنيّه آن را كه مذكور شد از خضوع و خشوع و تعظيم و هيبت و حيا و رجاء و خوف و خشيت و ساير اين‏ها را مراعات كند، انوارى چند در دل او ظاهر مى‏شود كه كليد معارف باطنيّه و علوم حقيقيّه گردند. و هر بنده را به قدر صفاى نفس او از كدورات دنيا، در معارف گشوده مى‏شود.
و اشاره به اين است آنچه حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود كه: «چون بنده به نماز ايستد حجاب ميان خدا و او رفع مى‏شود، و خدا رو به او مى‏آورد، و ملائكه از كتفهاى او تا هوا مى‏نشينند و با نماز او نماز مى‏كنند. و بر دعاى او آمين مى‏گويند. و از اطراف آسمان، نيكويى بر سر او نثار مى‏شود. و منادى ندا مى‏كند كه: اگر بداند با كه مناجات مى‏كند به هيچ طرفى التفات نمى‏كند».
و آنچه فرمود كه: «درهاى آسمان از براى نماز كنندگان گشوده مى‏شود».«»