فصل دوّم: آداب باطنيّه طهارت بدن از حدث‏
از جمله آداب باطنيّه طهارت از حدث كه عبارت از وضو و غسل است آن است كه: در آن وقت متذكّر آن گردد كه: امر به آنها، به جهت عبادات و مناجات خالق يگانه است از آن سبب شده كه اعضايى كه در آن وقت امر به شستن آنها شده است چون مباشرت امور دنيويّه بوده‏اند و در كدورات طبيعت فرو رفته بودند از اهليّت ايشان در خدمت خداوند - سبحانه - بيرون رفته‏اند پس امر به شستن آنها شد تا از اين كدورات پاك شود.
و بعد از آن تأمّل كند كه شكّ نيست كه: محض شستن، آنها را از چركينى دنيا و كثافات جسمانيّه، پاك و مطهّر نمى‏سازد تا دل خود را از علايق خسيسه دنيويّه و اخلاق ذميمه پاك نگرداند و عازم به بازگشت به خدا نباشد.
پس بايد در وقت وضو و غسل، دل او نيز پاك شود از صفات رذيله و شهوات خبيثه. و جازم باشد بر اينكه اعضاى خود را كه آلت شهوات هستند از شهوات دنيا بازگيرد تا نورانيّت و صفاى آنها سرايت در تطهير همه اعضا نمايد. و ابتدا در وضوء امر به شستن رو [صورت‏] شد كه اكثر حواسّ ظاهره و اعظم اسباب مطالب دنيويّه را در آنجا قرار داده‏اند. و بعد از آن، تكليف به شستن دستها شد، زيرا آدمى معظم امور دنيويّه را به آنها مباشر مى‏گردد.
پس امر شد به مسح پيش سر كه منبع اكثر خيالات فاسده است. پس به مسح پاها كه واسطه بسيارى از مطالب دنيويّه هستند.
و امّا در غسل امر شد كه جميع بدن شسته شود، زيرا كه پست‏ترين حالات انسان حال جماع است كه در آن وقت بالمرّه مقهور تحت قوّه شهويّه است و لذّت به همه بدن او عايد مى‏گردد.
و از اين جهت حضرت رسول - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود كه: «در زير هر مويى جنابتى است. پس در آن وقت همه جسد او غرق لذّت دنيويّه است، پس بايد همه شسته شود تا صلاحيّت توجّه به جانب حقّ - سبحانه و تعالى - را داشته باشد.
و امّا در تيمّم امر شده است كه: اعضاى خود را خاك آلود نمايد در وقتى كه آب ميسّر نباشد. و بايد در آن وقت متذكّر آن شود كه حال كه شستن آنها ممكن نيست بايد
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 841
ايشان را به جهت اينكه مباشرت امر دنيا را كرده‏اند پست و ذليل نمود و شكستگى و فروتنى را پيش آورد پس آنها را خاك مال نمايد.
و چون بر اين‏ها مطّلع شدى و دانستى، بايد به فكر كار دل افتى كه رئيس و اعظم همه اعضا و جوارح است، و همگى خدمتكار اويند. و موضع نظر الهى است. و با وجود اين، انديشه كنى كه: هرگاه تطهير اعضا و جوارح لازم باشد پاك ساختن دل اولى و اهمّ است. پس اگر در آن وقت به جهت علايق دنيويّه و رسوخ محبّت دنياى دنيّه پاك ساختن آن به شستن همه اخلاق رذيله و صفات ذميمه ممكن نباشد، آن را خاك مال نمايى و در مقام شكستگى و تواضع به تازيانه ذلّت و خوارى آن را برانى شايد خدا به شكستگى و فروتنى آن رحم نمايد و نفحه‏اى از نفحات قدسيّه او را دريابد، زيرا خدا در نزد دلهاى شكسته است.