معراجالسعادة ج : 2 ص : 837
مقصد اوّل: در طهارت و نظافت
و آن اهمّ امور است از براى عبادت، زيرا طهارت ظاهر، وسيله حصول طهارت باطن است. و از اين جهت مدح آن در آيات و اخبار وارد شده. خداى - تعالى - مىفرمايد: «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ 9: 108». يعنى: «خدا دوست دارد طهارت كنندگان را».«» و حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود: «بنا نهاده شده است دين بر پاكيزگى».«» و فرمود: «پاكيزگى نصف ايمان است».«» و نيز فرمود: «بد بندهاى است بنده چركين».«» و حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - فرمود: «پاكيزه كردن جامه، غم و حزن را بر طرف مىكند».«» و از براى طهارت، چهار مرتبه است:
اوّل: پاك ساختن بدن، از حدث و خبث و فضلات.
دوّم: پاك نمودن اعضا و جوارح، از معاصى و گناهان.
سوّم: پاك نمودن نفس، از اخلاق ذميمه و ملكات رذيله.
چهارم: پاك ساختن خانه دل از آنچه غير از خدا است. و اين طهارت انبيا و صدّيقين است. و طهارت در هر مرتبه نصف عمل است، كه در آن مرتبه است، زيرا غايت قصواى اعمال قلب آن است كه: انوار جلال و عظمت پروردگار بر آن بتابد و معرفت كامل و حبّ و انس به خدا از براى او حاصل شود. و اينها ممكن نمىشود تا غير از خدا از آنجا كوچ كند، زيرا خدا با غير، در يك دل جمع نمىشود. پس پاك ساختن دل از غير خدا نيمه عمل دل است. و نيمه ديگر، تابيدن نور حقّ است در آن.
و نهايت مطلوب از عبادت نفس، آباد كردن آن است به اخلاق حسنه و عقايد حقّه.
و نفس به اينها متّصف نمىشود تا از اخلاق ذميمه و اعتقادات فاسده پاك نگردد.
پس تطهير نفس، نصف عمل آن است. و نصف ديگر، آراستن آن به اخلاق شريفه و عقايد صحيحه است.
معراجالسعادة ج : 2 ص : 838
و امّا عمل جوارح و اعضا: پس مقصود كلّى از آنها تعمير اعضا است به طاعات و عبادات. و آن ميسّر نمىشود مگر به پاك كردن آنها از معاصى و گناهان. پس اين طهارت، نصف عمل اعضا و جوارح است. و همچنين است طهارت از حدث و خبث.
و از اين روست كه پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود: «پاكيزگى نصف ايمان است».«» و مراد آن است كه: پاك ساختن ظاهر، از خباثات و نجاسات، و اعضا و جوارح، از معاصى و سيّئات، و دل از اخلاق ذميمه و غير خدا، نصف ايمان است.
چنان گمان نكنى كه مراد آن حضرت آن است كه: مجرّد پاك ساختن ظاهر، به ريختن آب، نصف ايمان است اگر چه جوارح و اعضا به معاصى ملوّث، و دل به نجاسات اخلاق ذميمه متنجّس باشد بلكه مراد حضرت چهار مرتبه طهارت است، كه بعضى به بعضى ديگر موقوف است، زيرا دل آدمى از غير خدا پاك نمىشود تا نفس او از اخلاق ذميمه پاك نگردد. و نفس از آنها پاك نمىشود تا اعضا و جوارح از لوث گناهان، پاك نگردد. و اعضا از گناهان طاهر نمىشود تا از ظاهر بدن ازاله حدث و خبث نگردد. و كسى را كه ديده بصيرت نابيناست از طهارت و پاكيزگى همين مرتبه اوّل را مىفهمد. و سعى مىكند در تنظيف و پاكيزگى ظاهر و شستن جامه خود و تحصيل آبهاى جارى، و وسواس در امر نجاسات. و چنان پندارد كه: پاكيزگىاى كه خواستهاند همين است و بس بلكه بسيارى از اهل اين زمان، از طريقه پيشينيان غافل، و به شيوه بزرگان دين جاهلاند، كه ايشان پاى برهنه در كوچهها راه مىرفتند. و بر روى زمين مىنشستند و مىخوابيدند. و دستهاى خود را به جامههاى خود پاك مىكردند. و تا يقين به نجاست چيزى نمىكردند از آن اجتناب نمىكردند. و اين رفتار ايشان بود. و اهل اين روزگار، هر گاه چنين كسى را به اين حالت ببينند او را ملامت و سرزنش مىكنند. بلكه قيامت بر پا مىنمايند. و خود را چون زنان بيارايند و مشّاطگى را پاكيزگى و طهارت نام مىنهند. و حال آنكه همه اعضا و جوارح ايشان از نجاسات گناه ملوّث، و دل ايشان از كثافات اخلاق ذميمه آلوده، پاى تا سر به قاذورات معاصى و رذايل اخلاق ذميمه فرو رفته و از آن مضايقه نمىكنند. و اگر مسلمانى را ببينند كه: اندكى جامه او چرك است از او نفرت مىكنند. و اينها همه از تلبيسات شيطان است.
و بدان كه: بيان شرح طهارت نفس و دل، و آداب آن به طريقى است كه در اين كتاب مذكور شد. و بيان طهارت اعضا و جوارح از گناهان، در كتب اخلاق و فقه
معراجالسعادة ج : 2 ص : 839
مذكور است. و همچنين آداب طهارت ظاهر بدن از حدث و خبث در كتب فقهيّه مشروح است.
و مقصود در اينجا بيان شمّهاى از آداب باطنيّه طهارت بدن است.
و آن بر سه قسم است:
يكى: تطهير بدن از نجاسات.
دوّم: تطهير بدن از حدث، كه ازاله آن به وضو و غسل و تيمّم مىشود.
سوّم: پاك ساختن بدن، كه از كثافات بدن حاصل مىشود و اين قسم را در سه فصل بيان مىكنيم.
|