فصل: تصرّفات لازم براى تحصيل نان
و شكّى نيست كه: همه آنچه از زمين مىرويد و از حيوانات حاصل مىشود خوردن آن ممكن نيست مگر به تصرّفى در آن، از جدا كردن لبّ آن از قشر. و پختن و پاك كردن و تركيب نمودن و غير اينها. و اصلاح هر يك از أطعمه موقوف است بر افعال و اعمال خاصّى بىشمار. و چون بيان آن در هر غذايى به جايى منتهى نمىشود لهذا دست به يك گرده نانى مىزنى، زيرا بيان جميع آنچه يك گروه نان به آن موقوف است ممكن نيست.
پس مىگوييم: اوّل چيزى كه اين نان به آن موقوف است زمين است. بعد از آن افكندن تخم در آن. بعد از آن، گاوى كه آن را شيار كند، و آلات شيار. سپس پاك كردن زمين از خس و خار، و آن را آب دادن در اوقات خاصّه تا دانه آن بسته گردد.
آنگاه محتاج است به درويدن و دسته كردن و پاك كردن و صاف نمودن. و چون اين امور به انجام رسيد ضرورى است آرد كردن آن و خمير نمودن و پختن.
و نظر كن در شماره اين افعال و متذكّر شو ساير اعمالى را كه مذكور نشده است. و به
معراجالسعادة ج : 2 ص : 804
خاطر آور عدد اشخاصى كه متوجّه اين امور مىگردند. و آلاتى كه در تمام اين امور ضرورى است از چوب و آهن و سنگ و غير اينها.
و تأمّل كن در افعال و اعمال اهل صنعت در ساختن آلات زراعت و درو كردن و گندم پاك كردن و آسيا ساختن و خمير كردن و نان پختن. و احتياج هر كدام به آلات بىحدّ است.
و بعد از اينها ديده بصيرت بگشا و ببين كه: خداوند عالم چگونه الفت ميان اهل همه اين صنعتها افكنده و انس و محبّت ميان ايشان قرار داده تا در يك جا جمع شوند و شهرها و دهها برپا كنند. و خانههاى خود را در جوار يكديگر ترتيب دهند. و بازارها و كاروانسراها بنا نهند، تا از يكديگر منتفع شوند.
و اگر چون وحوش، طبع ايشان از يكديگر متنفّر، و آراى ايشان متفرّق بودى، سلسله جمعيّت ايشان انجام نپذيرفتى. و امر معيشت ايشان منتظم نگرديدى. و چون در جبلّت ايشان عداوت و كينه و حسد و طمع و انحراف از طريق حقّ حاصل است و به اين جهت بسا بودى كه به واسطه اغراض و هواهاى خود در مقام ايذاى يكديگر بر مىآمدند و به تدريج منجرّ به دورى و منافرت، كه باعث خرابى بلاد است مىشد.
پس خداوندگار، پيغمبران صاحب شوكت را با كتاب و شريعت به ميان ايشان فرستاد تا رفع نزاع از ميان ايشان نمايد.
و اوصيا را جانشين پيغمبر گردانيد تا نشر شرايع ايشان را كند.
و علما را ورثه ايشان ساخت تا در مدّتهاى طولانى شريعت ايشان را محافظت نمايد.
و پادشاهان ذو الاقتدار را بر انگيزانيد تا قهرا و جبرا مردم را بر شريعت آنها بدارند. و هر كه اراده تخلّف نمايد او را سياست كنند. و هيبت و خوف پادشاهان را در دل مردم افكند تا سر از اطاعت ايشان نپيچند.
پس آبادانى شهرها و ولايتها به صلاح حال رعايا و زرّاع و اهل حرفت و صناعت و تجارت موقوف، و اصلاح ايشان به سلاطين است. و اصلاح سلاطين به علما. و اصلاح علما به انبيا. و اصلاح انبيا به ملائكه. و اصلاح ملائكه به ملائكه بالاتر. و همچنين تا منتهى گردد به حضرت ربوبيّت، كه سرچشمه هر انتظام و مشرق هر حسن و جمال است.
و از آنچه گفتيم معلوم شد كه: هر كه تفتيش نمايد مىداند كه: امر يك گرده نان اصلاح نمىپذيرد مگر به واسطه عمل چندين هزار هزار ملائكه و اهل صنعت از آدميان. و چون جميع اطعمه در هر مكانى به وجود نمىآمد. و جميع آلات ضروريّه از براى اصلاح طعامى در يك شهر يافت نمىشد، زيرا از براى وجود هر يك شرايطى بود كه: ممكن نبود در همه اماكن ميسّر گردد. و بندگان در روى بسيط زمين متفرّق و
معراجالسعادة ج : 2 ص : 805
منتشر بودند و از هر طايفه بسيارى از آنچه به آن محتاجاند دور بود، بلكه بيابانها و درياها و كوههاى عظيمه فاصله بود. لهذا خداوند حكيم حرص مال و شوق سود را بر ارباب تجارت مسلّط ساخت. و ايشان را مسخّر گردانيد تا متحمّل زحمتها و محنتها گردند. و سفرهاى دور و دراز كنند. و سرما و گرما را بر خود قرار دهند. و بيابانها و درياها را قطع نمايند، و ما يحتاج مردمان را از مشرق تا به مغرب و از مغرب تا به مشرق نقل كنند. و چون پياده رفتن در قوّه ايشان نبود و بار بر دوش كشيدن ايشان را ميسّر نه، پس حيوانات باركش را آفريد و ايشان را مسخّر انسان گردانيد تا متحمّل بارهاى گران ايشان شده و تن به زير احمال و اثقال ايشان داده و بر گرسنگى و تشنگى صبر نموده و بارهاى ايشان را به مقصد مىرسانند. و كيفيّت ساختن كشتيها را به ايشان تعليم نمود. و باد موافق را امر فرمود تا آنها را به سلامت از درياهاى هولناك به ساحل رسانند.
|