فصل: عدم منافات رضا با دعا
آنچه مذكور شد از شرف مرتبه رضا منافاتى با دعا ندارد، زيرا از جانب شريعت به دعا مأموريم. و خداوند عالم از ما دعا خواسته است و آن را مفتاح سعادات و كليد حاجات ساخته. و باران لطف و احسان از آن متواتر، و خيرات و بركات به واسطه آن متكاثر. نفس انسانى از آن روشن و منوّر، و آئينه دل از زنگ كدورات، مطهّر. و گفتن اينكه دعا منافى رضاست، از جهل ربط مسبّبات به اسباب، و غفلت از تربيت بعضى موجودات نسبت به بعضى ديگر است. و اگر آشاميدن آب به جهت رفع تشنگى، و خوردن غذا به جهت سدّ گرسنگى با مرتبه رضا مخالفت داشته باشد دعا هم با رضا مخالفت خواهد داشت. و همچنين امر به معروف و نهى از منكر، و كراهت معاصى و بغض اهل معصيت با مقام رضا منافات ندارد. و به قدر مقدور بر طالب سعادت دورى از ارباب معصيت و فرار از شهرى كه در آن معصيت شايع است لازم. زيرا آنچه در فضيلت رضا و شرف آن وارد شده دخل به امور تكليفيّه ندارد. چنانچه سابق بر اين مذكور شد حكيم على الإطلاق به جهت مصالح خفيّه كه عقل ما از آن قاصر است در اين امور ما را في الجمله اختيارى داده و زمام آن را به وجهى در قبضه اختيار ما نهاده است. و رضا در امورى است كه از ديار الهى وارد، و به امر پادشاهى برابر بندگان نازل مى‏گردد.