وفا و جفا
مخفى نماند كه: از تمام محبّت برادران «وفا» است، و آن عبارت است از:
پاسدارى محبّت و لوازم آن و مداومت بر آن در حال حيات محبوب و بعد از ممات او، به دعا كردن از براى او و محبّت به اولاد و بازماندگان و دوستان او. و ضدّ وفا، «جفا» است، كه عبارت است از: قطع دوستى يا كوتاهى در بعضى از لوازم آن در حيات محبوب يا ممات او نسبت به اولاد و احبّاء او. و محبّتى كه در آن وفايى نباشد فايده‏اى بر آن مترتّب نمى‏گردد، زيرا فايده محبّت در راه خدا در آخرت عايد مى‏گردد. و هر وقت محبّت منقطع مى‏شود ضايع مى‏گردد.
مروى است كه: «پيره زنى بود كه هر وقت بر حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - وارد مى‏شد حضرت او را اكرام مى‏فرمود. از سبب آن سؤال كردند؟ حضرت فرمود كه: اين زن در ايّام حيات خديجه به منزل ما مى‏آمد».«» پس، از آثار وفاست مراعات جميع اصدقا و خويشان و متعلّقان محبوب. بلكه محبوب از مراعات احوال ايشان بيشتر مسرور مى‏شود تا از مراعات احوال خود. و از تفقّد به ايشان فرح او بيشتر از تفقد خود است. بلكه قوّت دوستى با كسى معلوم نمى‏شود مگر از دوستى و مهربانى با كسان و متعلّقان او. و قوّت محبّت با كسى به جايى مى‏رسد كه: سگ محبوب در نظر او امتيازى از ساير سگان به هم مى‏رساند. و وفاى با دوست، ممدوح است تا پاى معصيت پروردگار به ميان نيامده. و امّا موافقت دوست با دوست در معصيت خدا و امرى كه مخالف حقّ باشد مذموم، بلكه عين جفاست، زيرا موافقت او باعث هلاكت هر دو مى‏شود. بلكه او را بايد نصيحت كرد و ارشاد نمود.