و دوستى در راه خدا دو قسم مى‏شود:
اوّل آنكه: كسى ديگرى را دوست داشته باشد از براى امرى كه فايده او در آخرت به اين محبّ عايد گردد. مثل اينكه: شاگرد، استاد را دوست دارد از براى اينكه او را تعليم مى‏كند و او را از حضيض جهل به اوج مرتبه علم مى‏رساند. يا استاد، شاگرد را محبّت داشته باشد به جهت اينكه منشأ ثواب معلّم مى‏شود. و امثال اين‏ها.
دوّم آنكه: او را دوست داشته باشد نه به جهت فايده اخرويّه كه از او به او عايد
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 763
شود، بلكه از جهت اينكه: مخلوق خدا است و منسوب به اوست به نسبت عامى كه از براى كافّه مخلوقات است. يا به جهت خصوصيّت نسبتى كه از براى او هست از تقرّب او به خدا. يا اشتغال او به خدمت خدا. يا محبّت او از براى خدا و امثال اين‏ها. زيرا از علامات غلبه محبّت با كسى آن است كه: محبّت از او تعدّى كند به متعلّقان و منسوبان او نيز، اگر چه نسبت دورى داشته باشد. همچنان كه كسى كه انسانى را دوست دارد، دوست او را دوست دارد و خدمتكار او را، و هر كه مدح محبوب او را كند. بلكه با در و ديوار محلّه و ديار او محبّت دارد. همچنان كه گفته‏اند:
امرّ على الدّيار ديار ليلى اقبّل ذا الجدار و ذا الجدارا
و ما حبّ الديار شغفن قلبى و لكن حبّ من سكن الدياراخلاصه معنى آنكه: به ديار ليلى مى‏گذرم و بوسه بر اين ديوار و آن ديوار مى‏زنم. و اين، نه از دوستى ديار است، بلكه از دوستى آن كسى است كه در آن ديار ساكن است.
غم جمله خور در هواى يكى مراعات صد كن براى يكى‏و معنى «بغض في اللّه» آن است كه: كسى ديگرى را دشمن داشته باشد از آن راه كه مرتكب معصيت خدا مى‏گردد و مخالفت او را مى‏كند.
حضرت عيسى بن مريم - عليه السّلام - فرمود كه: «دوستى كنيد با خدا به دشمن داشتن اهل معاصى. و تقرّب جوييد به خدا به دورى كردن از ايشان. و رضاى خدا طلبيد به بغض بر ايشان».«» مروى است كه: «خداى - تعالى - به يكى از پيغمبران وحى فرستاد كه: امّا زهد در دنيا را اختيار كرده‏اى به راحتى از براى خود شتابيده‏اى. و امّا انقطاع تو به من، پس عزّت خود را به من طلبيده‏اى. و ليكن آيا دشمنى را به واسطه من دشمن داشته‏اى يا دوستى را به جهت من دوست گرفته‏اى؟».«»