فصل: محبّت به خدا بالاترين محبّت‏ها
مذكور شد كه: اين محبّتى كه از جمله صفات حسنه و اوصاف پسنديده است چيزى است كه محبّت به آن شرعا ممدوح و مستحسن باشد و آن محبّتى است كه ما در اين مقام گفتگو از آن مى‏كنيم و آن محبّت به خداست و آنچه به او منسوب است.
__________________________________________________
[1] معدن و نبات و حيوان را مواليد ثلاث و افلاك را آباء و عناصر اربعه (هوا، آتش، آب و خاك) را امّهات گويند. رك: فرهنگ معارف اسلامى، ج 1، ص 6.
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 717
و بالاترين همه محبّتها آن است كه: محبّت به خدا باشد بلكه بجز او كسى سزاوار محبّت نيست. و كسى كه شايسته محبوبيّت باشد به جز او نه. و اگر چيزى ديگر هم دوستى را شايد به واسطه انتسابش به او است. و اگر كسى چيزى را نه از اين جهت دوست داشته باشد از جهل و قصورش است در معرفت خدا. پس سزاوار آن است كه:
آدمى با تمامى ذرّات موجودات، محبّت عام داشته باشد، از آن راه كه جملگى آنها از آثار قدرت حقّ و پرتوى از انوار وجود مطلق است. و محبّت خالص او نسبت به بعضى به جهت خصوصيّت نسبتى كه با او دارند باشد.
به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست‏و بيان اين مطلب آن است كه دانستى كه از براى محبّت، اسبابى چند است. و هر جا كه محبّتى است البتّه به جهت يكى از آن سبب‏هاست. و همه آن اسباب در حقّ پروردگار عالم مجتمع‏اند.