اسبابى كه اعمال مرابطه با آنها آسان مى‏شود
مخفى نماند كه: نفس سركش را به زير بار اين عقوبتها و زحمتها كشيدن به دو چيز آسان مى‏شود:
اوّل: ملاحظه اخبارى كه وارد شده است در فضيلت رياضت نفس و مجاهده با آن و ثواب طاعات و خيرات.
همچنان كه از امام جعفر صادق - عليه السّلام - مروى است كه فرمودند: «خوشا به حال بنده‏اى كه با نفس و هوا و هوس خود جهاد كند و هر كه لشكر هواى خود را
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 704
بشكند به رضاى پروردگار ظفر مى‏يابد. و هر كه عقل او بر نفس امّاره‏اش غالب شود به جهد و طاعت، پس به تحقيق كه به فوز عظيم فايز گشته است و پرده‏اى تيره‏تر و موحش‏تر از نفس و هوا، ميان بنده و خدا نيست. و هيچ حربه‏اى از براى قتل و قطع اين دو، مثل خشوع و گرسنگى و تشنگى روز و بيدارى شب نيست. پس اگر كسى چنين كند و بميرد در زمره شهدا است. و اگر زنده ماند و بر اين جاده مستقيم باشد عاقبت او به رضوان اكبر مى‏رسد. و سيّد انبيا كه باعث ايجاد ارض و سماء است اين قدر نفس مطهّر و مقدّس خود را زحمت مى‏داد كه از بسيارى ايستادن به نماز، قدمهاى مبارك او ورم مى‏كرد و مى‏فرمود:«أ فلا أكون عبدا شكورا»
يعنى: «آيا من بنده شاكر خدا نباشم». و مقصود آن سرور، اين بود كه: امّت او به او اقتدا نمايند. پس هان، هان، كه در هيچ حالى از رياضت و مجاهده نفس و سعى در طاعات و عبادات، غافل نشويد. اى جان برادر اگر لذّت عبادت پروردگار را بيابى، و حلاوت مناجات با آفريدگار را بچشى، و بركات و انوار آن را ببينى اگر اعضاى تورا پاره سازند يك دقيقه از آن غافل نگردى».«»
گرش ببينى و دست از «ترنج»«» بشناسى روا بود كه ملامت كنى زليخا رادوّم: همنشينى اهل عبادت و رياضت، و هم صحبتى كسانى كه ساعتى از زحمت طاعت، خود را فارغ نمى‏گذارند و نفس خود را به انواع زحمات مشقّت مى‏دهند، زيرا ملاحظه احوال و اعمال ايشان باعث شوق و رغبت مى‏گردد. و سبب اقتدا و پيروى ايشان مى‏شود.
يكى از نيكان مى‏گويد كه: «هر وقت در عبادت، سستى از براى من حاصل مى‏شد مى‏رفتم به ديدن بعضى از عبادت كنندگان و چون او را مى‏ديدم، تا يك هفته با شوق تمام به عبادت و طاعت اقدام مى‏نمودم».
و ليكن در امثال اين زمان، اين امر دست نمى‏دهد، زيرا در اين عصر يافت نمى‏شود كسى كه چون پيشينيان دامن همّت بر كمر زده وقت خود را وقف عبادت الهى نموده باشد. بلكه اگر در همه عالم تفحّص كنى كسى را نمى‏يابى كه به ادنى مرتبه عبادت كنندگان گذشته برسد. و به شخصى بر نمى‏خورى كه در مقام جهاد نفس بوده آن را در بوته رياضات شرعيّه بگدازد.
صحبت نيكان ز جهان دور گشت خوان عسل خانه زنبور گشت‏
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 705
سايه كس، فرّ «همائى» [1] نداشت صحبت كس، بوى وفائى نداشت‏
با نفس هر كه برآميختم مصلحت آن بود كه بگريختم‏