مغرورين از اهل عبادت‏
طايفه پنجم: مغرورين از اهل عبادت‏اند. و ايشان نيز اقسام بسيارند: بعضى وسواس در ازاله نجاست بر ايشان غالب شده، و راضى به طهارت آنچه به فتواى شريعت مقدسه پاك است نمى‏گردند. و احتمالات بعيده كه موجب نجاست شود فرض مى‏كنند. و چون پاى مال و شكم به ميان آمد، به هر وضعى كه باشد آن را حلال مى‏سازند. بلكه بسا باشد حرام محض را مى‏خورند، و محملهاى بعيده از براى حلّيّت آن بيان مى‏نمايند و حال اينكه اين احتياطى كه در نجاست دارند اگر بر عكس مى‏شد و در اكل مال مى‏بود به ديندارى نزديكتر بود.
و بعضى ديگر، در وضو وسواس مى‏كنند و اسراف در ريختن آب مى‏نمايند. و گاهى مبالغه در «تخليل» [1] و تطهير اعضا را از حدّ مى‏برند. و بسا باشد كه اين قدر احتياط
__________________________________________________
[1] رساندن آب به زير موهاى محاسن به وسيله خلال كردن با انگشتان.
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 651
را در غسل، كه اهمّ است، نمى‏كنند. بلكه گاه است در نماز و ساير عبادات، كه وضو به جهت آنهاست، اصلا احتياطى به جا نمى‏آورند، و در مكان نماز و جامه خود كه صحّت نماز بر حلّيّت آنها است، مطلقا احتراز نمى‏كنند.
و گروهى ديگر در امر نيّت وسواس مى‏كنند. و شيطان چنان بر ايشان غالب شده، كه نمى‏گذارد نيت صحيحى از ايشان به عمل آيد. و ايشان را مشوّش مى‏سازد، تا فضيلت وقت و ثواب جماعت از ايشان فوت گردد. و آن را مكرّر مى‏كنند. و در تكبيرة الإحرام، احوال غريبه به جا مى‏آورند. و همين احتياط در اوّل نماز است. و بعد از آن غافل مى‏شوند و در هيچ جزئى ديگر از نماز احتياط نمى‏كنند، و حضور قلبى ندارند و گمان مى‏كنند كه كار نيكى مى‏كنند.
و بعضى ديگر در دقايق قرائت وسواس مى‏كنند و در اخراج حروف از مخارج، سعى بليغ مى‏نمايند. و در «تشديدات و ادغامات» [1] و «غنّه و اماله» [2] جدّ و جهد مى‏كنند و مطلقا در غير اين، از مسائل و حضور قلب اهتمامى ندارند و چنان پندارند كه همين كه قرائت صحيح باشد، نماز مقبول است. و حال آنكه: امر قرائت در نهايت سهولت است و اكثر حروف خود از مخارج بيرون مى‏آيد و دو سه حرفى كه محلّ اشتباه مى‏شود، تصحيح آن در نهايت آسانى است. و ساير قواعد قرائت را حجّيّتى از براى آنها نيست. و اكثر قواعد آن منتهى مى‏شود به يك نفر مخالف مذهب كه صحّت و سقم قول او معلوم نيست.
و گروهى ديگر به روزه مغرور مى‏شوند و در ايّام شريفه، روزه مى‏دارند. امّا نه زبان خود را از غيبت محافظت مى‏كنند، و نه ساير جوارح را از معاصى.
و طايفه‏اى به حجّ و زيارت خود فريفته مى‏شوند. پس با وجود اينكه مظلمه بسيار در گردن ايشان است، و «مشتغل الّذمّه»«» خلق خدا هستند، با زاد و راحله‏اى كه حلّيّت آنها معلوم نيست، روانه سفر حج يا زيارت مى‏گردند. و در راه، از فوت نماز و طهارت مضايقه نمى‏كنند. بلكه بسى نامشروعات ديگر در عرض راه از ايشان صادر مى‏شود. و با دل ناپاك و نفس آلوده به حرم خدا - عزّ و جلّ - يا يكى از مشاهد ائمّه هدى - عليهم السّلام - حاضر مى‏گردند. و با وجود اين، چنان پندارند كه عمل خيرى كرده‏اند.
و گروهى ديگر، به قرائت قرآن مغرورند. و آن را در هم مى‏شكنند. بلكه گاه است‏
__________________________________________________
[1] اگر دو حرف از يك جنس باشند و اول آنها ساكن و دوم متحرك، اولى را در دومى ادغام مى‏كنند، مثل مدد مدّ.
[2] غنّه: بعضى از حروف را از بينى ادا كردن. اماله: ميل دادن حرفى به حرف ديگر، مثلا الف را به ياء متمايل كنند و يا فتحه را بكسره ميل دهند.
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 652
شبانه روزى يك ختم قرآن مى‏كنند. و به سرعت هر چه تمام‏تر مى‏خوانند. و اين را كمال خود مى‏دانند. و در آن وقت دل او مشغول وساوس خاطر. و حال اينكه مطلوب در تلاوت قرآنى، تأنّى و تأمّل و حضور قلب است.
و بعضى ديگر مغرور به بعضى از اعمال مستحبّه مى‏شوند، چون نماز شب يا غسل جمعه يا خواندن أوراد و تعقيبات، يا غير آنها، بدون اينكه اهتمامى در واجبات خود نمايند، و مسايل خود را اخذ نمايند يا از معاصى اجتناب كنند. و غافل از اينكه:
تا نيازى سجده نرهى اى زبون گر به پيمائى تو مسجد را به كون‏و بعضى در لباس و خوراك به اندك چيزى قناعت مى‏كنند. و از مسكن به مسجد يا مدرسه مى‏سازند. و گمان مى‏كنند كه در زهد و ترك دنيا به مرتبه كمال رسيده‏اند. و حال اينكه دلش از حبّ رياست مملو، و طالب اشتهار به زهد و ترك دنياست. و معنى «ترك الدّنيا للدّنيا» موافق حال او است.
و بسا باشد كه مال حلال را ردّ كند، از خوف آنكه مبادا مردم او را زاهد ندانند.