موارد استثنا شده از نفاق‏
و مخفى نماند كه: اين در صورتى است كه غرض از تردّد ميان دو دشمن و موافقت با آنها، محكم كردن دشمنى ايشان و امثال آن باشد. اما هرگاه كسى آمد و شد با دو نفر، كه با هم دشمن‏اند نمايد، و اظهار دوستى خود با هر يك نمايد، و في الواقع هم با هر دو، دوست باشد، اين نفاق نيست. گو دوستى او با هر يك، دوستى صداقت و حقيقى نيست، چون دوستى حقيقى با كسى، با دوستى دشمن او جمع نمى‏شود. و همچنين، اگر كسى از شرّ كسى ديگر ترسد، و به جهت دفع شرّ او با او اظهار دوستى كند، و مدح او نمايد به چيزى كه اعتقاد به او نداشته باشد، و با او مدارا و او سلوك كند، اين نيز اگر چه نفاق است، و ليكن تا ضرورت، دالّ به آن است، مذموم نيست، و جايز است شرعا.
همچنان كه مروى است: «مردى در در خانه حضرت رسول - صلّى اللّه عليه و آله - اذن دخول طلبيد حضرت فرمود: اذن دهيد او را كه بد مردى است از قبيله‏اى. چون آن شخص داخل شد، حضرت با او نيز به تكلّم آمد، به نحوى كه حاضران گمان كردند كه آن شخص را در خدمت آن سرور قدر و منزلتى است. چون بيرون رفت، عرض كردند كه: در اوّل چنين فرمودى و چون داخل شد، با او حسن سلوك به جا آوردى؟ آن جناب فرمود كه: بدترين خلق خدا در روز قيامت، كسى است كه احترام و اكرام او
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 636
نمايند، كه خود را از شرّ او محافظت نمايند».«» و همه اخبارى كه در خصوص مدارا وارد شده است. دلالت بر تجويز اين نوع مى‏كند.
و از بعضى از صحابه منقول است كه: «ما بر روى كسانى چند بشاشت و خرّمى مى‏كرديم، كه دلهاى ما بر ايشان لعنت مى‏كرد».«» و همچنان كه اشاره به آن شد. چون از اين نوع سلوك، در وقتى است كه ناچار باشد كه با آن شخص شرير آمد و شد نمايد، و در ترك او و ترك مدارا، مظنه ضرر باشد. نه اينكه مانند اكثر اهل اين زمان، كه به محض ردائت نفس، يا ضعف آن، يا به طمع بعضى از فضول دنيا، يا به توهّمات بى‏جا با اكثر مردم بناى دورويى گذارده، و ايشان را به سخنانى مدح مى‏كنند كه اصلا دل ايشان از آن خبر ندارد، و اين را مدارا و حسن سلوك مى‏نامند.