معراجالسعادة ج : 2 ص : 632
فصل: فضيلت و شرافت اخلاص
بدان كه: اخلاص، مقامى است رفيع از مقامات مقربيّن، و منزلى است منيع از منازل راه دين. بلكه كبريت احمر و اكسير اعظم است. هر كه توفيق وصول به آن را يافت به مرتبه عظمى فايز گرديد. و هر كه مؤيّد بر تحصيل آن گرديد، به موهبت كبرى رسيد.
چگونه چنين نباشد، و حال آنكه آن، سبب تكليف بنى نوع انسان است.
چنان كه حقّ - سبحانه و تعالى - مىفرمايد: «وَ ما امِرُوا الا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ 98: 5»يعنى: «بندگان، مأمور به اوامر إلهيّه نگرديدند، مگر به آن جهت كه عبادت كنند خداى را در حالتى كه خالص كننده باشند، از براى او دين را».«» و لقاى پروردگار، كه غايت مقصود و منتهاى مطلوب است، به آن بسته است.
همچنان كه مىفرمايد:
«فَمَنْ كانَ يَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صالِحا وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ احَدا 18: 110»يعنى: «هر كه آرزوى ملاقات پروردگار خود داشته باشد». پس بايد عمل صالح به جا آورد. و در عبادت پروردگار خود، احدى را شريك نسازد».«» و در بعضى از اخبار قدسيه وارد شده است كه: «اخلاص، سرّى است از اسرار من، به وديعت مىگذارم آن را در دل هر يك از بندگان خود، كه آن را دوست داشته باشم».«» و از حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - مروى است كه: «هيچ بندهاى نيست كه چهل روز عملى را به اخلاص از براى خدا به جا آورد، مگر اينكه چشمههاى حكمت از دل او بر زبانش جارى مىگردد».«» و فرمود كه: «عمل را از براى خدا خالص كن، تا اندك آن، ترا كفايت كند».«» و از حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - مروى است كه: «چندان در قيد بسيارى عمل مباشيد. و در قيد آن باشيد كه به درجه قبول برسد».«» آرى:
معراجالسعادة ج : 2 ص : 633
طاعت آن نيست كه بر خاك نهى پيشانى صدق پيش آر كه اخلاص به پيشانى نيستو فرمود: «خوشا به حال كسى كه خالص گرداند عبادت و دعا را از براى خدا. و دل او مشغول نگردد به آنچه دو چشم او مىبيند. و ياد خدا را فراموش نكند به واسطه آنچه گوشهاى او مىشنود. و دل او محزون نگردد به سبب آنچه خدا به ديگرى عطا فرموده».«» و از حضرت امام محمد باقر - عليه السّلام - مروى است كه: «هيچ بندهاى خالص نگردانيد ايمان خود را از براى خدا چهل روز، مگر اينكه خدا زهد در دنيا را به او كرامت فرمود. و او را بينا گردانيد به دردهاى دنيا و دواى آنها. و حكمت آن را در دل او ثابت گردانيد. و زبان او را به آن گويا ساخت».«» و از حضرت صادق - عليه السّلام - مروى است كه: «اخلاص، جمع مىسازد همه اعمال فاضله را. و آن معنى است كه كليد آن قبول، و «سجلّ»«» آن، رضاست. پس هر كه خدا عمل او را قبول مىكند خدا از او راضى است، و او از جمله مخلصان است اگر چه عمل او اندك باشد. و كسى كه خدا قبول نمىكند عمل او را، مخلص نيست، اگر چه عمل او بسيار باشد. بعد از آن، مىفرمايد: و ادنى مرتبه اخلاص، آن است كه: بنده آنچه قدر طاقت اوست به جا آورد. و در نزد خدا قدرى و مرتبهاى از براى عمل خود قرار ندهد، كه به واسطه آن مكافات و مزدى از خدا طلبد، زيرا، او مىداند كه: اگر خدا حقّ بندگى را از او مطالبه نمايد، از أداى آن عاجز است. و پستترين مقام بنده مخلص در دنيا آن است كه: از جميع گناهان سالم ماند. و در آخرت، آن است كه: از آتش خلاص شود و به بهشت فايز گردد».«» و بالجمله، صفت اخلاص، سر همه اخلاق فاضله، و بالاترين جميع ملكات حسنه است. قبول عمل به آن منوط، و صحت عبادت به آن موقوف است. و عملى كه از اخلاص خالى باشد، در نزد پروردگار اعتبار ندارد. و در نزد «مستوفيان»«» روز جزا به چيزى برندارند.
قلب روى اندوده نستانند در بازار حشر خالصى بايد كه از آتش برون آيد سليم
معراجالسعادة ج : 2 ص : 634
بلكه مادامى كه مرتبه اخلاص، كسى را نباشد، خلاص از شرّ شيطان نشود. چون آن لعين، قسم به عزّت ربّ العالمين ياد كرده كه همه بندگان را گمراه سازد مگر اهل اخلاص را. چنانكه حكايت از زبان آن پليد در قرآن مجيد شده كه:
«قالَ فَبِعِزَّتِكَ لاغْوِيَنَّهُمْ اجْمَعينَ الا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ 38: 82 - 83». [1] و شاهد بر اين، حكايتى است كه از اسرائيليات وارد شده كه: درختى بود كه جمعى آن را مىپرستيدند. و عابدى در بنى اسرائيل بر آن مطلع شده، غيرت ايمان، او را بر اين داشت كه تيشه برداشته روانه شد، كه آن شجره را قطع نمايد. در راه، شيطان به صورت مردى به او دچار شده، گفت: به كجا مىروى؟ گفت: درختى است كه جمعى از كفّار به جاى پروردگار، او را مىپرستند مىروم تا آن را قطع كنم. گفت: ترا به اين چكار. و گفتگو ميان ايشان به طول انجاميد، تا امر آن منجر شد كه دست در گريبان شدند و عابد، شيطان را بر زمين افكند. چون شيطان خود را عاجز ديد، گفت: معلوم است كه تو اين عمل را به جهت ثواب مىكنى. و من از براى تو عملى قرار مىدهم كه ثواب آن بيشتر باشد، هر روز فلان مبلغ به زير سجاده تو مىگذارم، آن را بردار و به فقرا عطا كن. عابد فريب شيطان را خورده، از عزم قطع درخت در گذشت و به خانه برگشت. و هر روز سجاده خود را بر مىچيد، همان مبلغ در آنجا بود بر مىداشت و تصدّق مىكرد. و چون، چند روز بر اين گذشت، شيطان قطع وظيفه را نمود و عابد در زير سجاده خود زر نيافت. تيشه برداشته رو به قطع درخت نهاد.
شيطان سر راه بر او گرفته، باز بر سر مجادله آمدند. در اين مرتبه، شيطان بر عابد غالب شده، او را بر زمين افكند. عابد حيران ماند. از شيطان پرسيد كه: چگونه اين دفعه بر من غالب آمدى. گفت به واسطه اينكه در ابتدا نيّت تو خالص بود و به جهت خدا قصد قطع درخت كرده بودى و اين دفعه به جهت آلودگى طمع، به قطع آن مىروى، و نيّت تو خالص نيست، به اين جهت من بر تو غالب گشتم.«»
|