فايده تا ريا ريشه كن نشده عبادات لازم است در خلوت انجام شود
مذكور شد كه عبادتى كه به قصد ريا باشد فاسد و موجب عصيان و سخط خداوند منّان است. پس كسى كه از خود مطمئن نباشد و بالمرّه ريشه ريا را از زمين دل خود
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 623
نكنده باشد لازم است كه عبادت خود را در خلوت به جا آورد. و اگر در اثناى آن كسى مطلع شد. و شيطان او را به ريا افكند و نتوانست كه دفع آن كند آن عبادت را اعاده كند.
و اين در عبادتى ممكن است كه ميان خود و خداست و ربطى به غير ندارد. و اما آنچه البته مردمان بايد بر آن مطلع بشوند مثل: امامت و فتوى و حكم و قضا و تدريس و وعظ و ارشاد و امر به معروف و نهى از منكر و قضاى حوايج اخوان و امثال اين‏ها، پس خطر آنها بسيار، همچنان كه ثواب آنها نيز بى‏شمار است.
پس كسى كه از جهت علم و دانش، اهليّت و قابليّت اين مناصب جليله را داشته باشد اگر صاحب نفس قدسى و دل قوى باشد كه مطلقا اعتنا به رضاى مردم نكند، و وسوسه شيطان لعين او را نفريبد، و پرتو انوار عظمت و جلال خداوند - متعال - چنان بر دل او تابيده باشد كه او را از التفات به خلق باز داشته و چشم از دست مردم دوخته باشد كه مطلقا شايبه ريا و خاطرجوئى اهل دنيا پيرامون خاطر او نگردد، سزاوار او آن است كه:
دامن همت بر ميان زند و شغلهاى اين مناصب را به انجام رساند. و اگر نفس او ضعيف باشد و ايمان او خفيف باشد و دل او مانند ريسمانى كه در برابر باد آويخته باشد هر دم به طرفى رو آورد، زنهار، هزار زنهار، كه قدم در اين وادى ننهد و دامن خود را از اين منصبها برچيند و خود و خلق را هلاك نسازد.
آرى:
مرغ پر نارسته چون پرّان شود لقمه هر گربه درّان شودو از اين جهت بود كه بسيارى از علماى سلف به قدر قوّه، از اين مناصب مى‏گريختند و پيرامون آنها نمى‏گشتند. و به اين سبب، اخبار بسيار در خطر اين مناصب، و كثرت آفات آنها وارد شده. و آنچه در تخويف و تهديد وعده و وعيد شده و در حق علماى بى‏عمل رسيده، در فتنه علم، و غائله آن كافى است.
از عيسى بن مريم مروى است كه فرمود: «اى علماى بد روزه مى‏گيريد و نماز مى‏گزاريد و تصدّق مى‏كنيد ولى به جا نمى‏آوريد آنچه را كه مردم را به آن مى‏خوانيد و درس مى‏دهيد و ارشاد مى‏نماييد امرى را كه به عمل نمى‏آوريد. پس چه بد چيزى است آنچه حكم مى‏كنيد. تو به شما به گفتار و آرزو است. و كردار شما هوا و هوس است. و چه سود مى‏بخشد شما را كه بدنهاى خود را پاكيزه كنيد و حال آنكه دلهاى شما كثيف و چرك آلود است. حق را به شما مى‏گويم مانند: غربال مى‏باشيد كه آرد پاكيزه از آن بيرون مى‏رود و نخاله در آن باقى مى‏ماند. همچنين حكمت و نصيحت از دهان شما مى‏ريزد ولى غل و غش در سينه‏هاى شما بجا مى‏ماند.
اى بندگان دنيا چگونه به آخرت مى‏رسد كسى كه خواهش او از دنيا به سر نيامده و
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 624
رغبت او از دنيا منقطع نگشته؟ حق را به شما مى‏گويم، به درستى كه: دلهاى شما گريه مى‏كند از اعمال شما، دنيا را در زير زبان خود گذارده‏ايد و عبادت را در زير قدمهاى خود نهاده‏ايد. به حق با شما سخن مى‏گويم، به جهت اصلاح دنياى خود، آخرت خود را فاسد كرديد. پس صلاح دنيا در پيش شما دوست‏تر است از صلاح آخرت. پس كيست پست‏تر و خسيس‏تر از شما اگر بدانيد؟ واى بر شما، تا كى به مردم راه مى‏نماييد و خود در محله حيرت زدگان ايستاده‏ايد؟ گويا شما اهل دنيا را امر مى‏كنيد كه دنيا را بيفكنند كه شما برداريد. قرار نگيريد (مهلا مهلا: آهسته يواش) واى بر شما چه سود مى‏بخشد خانه تاريك را كه چراغ بر بالاى آن نهيد و اندرون آن موحش و تيره باشد.
همچنين چه سود مى‏دهد شما را كه نور علم در دهان شما باشد و باطنهاى شما از آن خالى و ظلمانى بوده باشد.
اى بندگان دنيا نزديك شده است كه دنيا شما را از بيخ بركند و بر رو دراندازد. و بينى‏هاى شما را بر زمين بمالد. و گناهان شما گريبان شما را بگيرد. و شما را به پادشاه جزا دهنده برهنه و تنها بسپارد پس شما را در موقف فضيحت و رسوايى بدارد و جزاى اعمال بد شما را به شما برساند».«» و هر كه از امثال ما از كسانى كه امر مى‏كنند به آنچه نمى‏كنند در اين كلام تأمّل كند پشت او شكسته مى‏شود و رگ دل او قطع مى‏گردد. پس زنهار، اى عالم تا از خود فارغ نشوى. به ديگران نپرداز و قدم بر مسند مناصب شرعيّه مگذار كه خود و ديگران را فاسد مى‏كنى. علاوه بر اين، تا آدمى از خود فارغ نگردد سخن او در ديگرى اثر نمى‏كند.
نكوهش نكو نبود آن را كه هست ز مستى گران سر به زندان مست‏
ندارد دمت در درونم اثر كه دارم ز حال درونت خبر
تو اى خواجه هستى چو محتاج پند نباشد به كس پند تو سودمندبا وجود آنكه اندك لغزشى از علما، قبيح‏تر است از گناهان بزرگ از عوام النّاس، پس با وجود كثافت باطن خود، چه بسيار قبيح است كه ديگران را آداب و سنن آموزند. و علامت مخلص صادق كه شايسته اين مناصب است آن است كه: هرگاه ديگرى يافت شود كه از او شايسته‏تر باشد و ميل مردم را به او بسيار يابد و مردم را به او راغب‏تر بيند شاد و فرحناك گردد. و از ميل ايشان به ديگرى كه با او مساوى باشد مطلقا تفاوتى در حال او به هم نرسد. و اگر اعاظم مملكت و اكابر ولايت و بزرگان ذوى الاقتدار در مجمع او حاضر شوند، يا در نماز به او اقتدا كنند، يا در پاى منبر وعظ
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 625
او نشينند اصلا كلام او تفاوت ننمايد و حال او با نبودن ايشان يكسان باشد، بلكه به همه بندگان خدا به يك چشم نظر كند.