سعيد مطلق كيست‏
پس، «سعيد مطلق» كسى است كه: اصلاح جميع صفات و افعال خود را بر وجهى نموده باشد كه ثابت و پايدار بوده باشد از تغيير احوال، و در آنها خللى راه نيابد، و از تبدّل ازمان متغيّر نشود، و از شعله‏هاى مصائب و بلايا برقى به خرمن صبرش نرسد، و از سيلاب محنتها و «رزايا»«» رخنه در بنيان شكر گزاريش نشود. و خار و خس شبهات را به دامن اعتقادش دسترس نباشد. بد كردن مردمان با او، را از احسان و نيكوكارى باز ندارد. و دشمنى نمودن ديگران با او در دوستى او خلل نرساند.
و بالجمله در پايدارى و ثبوت اخلاق، و قوّت نفس، و بزرگى ذات، و حسن صفات، به مرتبه‏اى رسد كه اگر آنچه به ايوب پيغمبر رسيد به او رسد تغيّر در احوالش حاصل نگردد. و اگر بلاهاى «برناس»«» حكيم بر او نازل شود تبدّل در اعمالش نشود.
بلكه كسى كه گوى سعادت در ربود و او را سعادت واقعى نصيب گرديد، چون
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 35
في الحقيقه داخل خيل مجردات مى‏شود، از عالم جسمانيات بالاتر مى‏رود، و دست تصرف «افلاك» [1] به دامن او نرسد، و گرد تأثيرات ثوابت و سيار بر چهره او ننشيند. نه سعد فلك در او تأثير كند و نه نحسش، و نه قمرش را با او كارى باشد و نه شمسش را.
«اهل التسبيح و التقديس لا يبالون بالتربيع و التسديس و الانسان بعد علو النفس لا يعتنى بالسعد و النحس.»
يعنى: «اهل ذكر پروردگار را، از «تربيع و تسديس» [2] كواكب چه باك است، و ارباب نفوس قويه را از سعد و نحس فلك چه بيم».
آرى دست «كيوان»«» فلك از «كنگره» ايوان رفعتشان دور، و چراغ خورشيد در كنج خلوتشان تار و بى‏نور، و مشترى خود را شناسد، و «بهرام»«» مرد ميدان خود را داند، و ساز و نواى زهره در محفل انسشان بى‏ساز و نوا، و دف و بربطش در بزم عيششان خالى از صدا. قلم عطارد چون به نام ناميشان رسد سر اندازد، و ماه نو چون به جمالشان نگرد خود را از نظر اندازد. بلكه بسا باشد كه انسان در قوّت نفس و تجرد به مرتبه‏اى رسد كه تصرف در افلاك، بلكه در جميع مواد كائنات نمايد، چنانكه واقعه شق القمر از سيد انبياء و قصه ردّ شمس [3] از سرور اوصياء بر آن شهادت مى‏دهد.
__________________________________________________
[1] عقيده عالمان نجوم و علوم غريبه و بعضى از حكما بر آن است كه: ستارگان و افلاك در سرنوشت انسان تأثير دارد و تدبير امور افراد به دست آنها سپرده شده، و بعضى از آنها را سعد، و بعضى ديگر را نحس مى‏دانند (رك: فرهنگ معارف اسلامى ج 3، ص 1996).
رواياتى از اهل بيت - عليهم السلام - در مذمّت و ردّ اين نوع اعتقاد و طرز تفكر وارد شده و فقهاء بزرگ شيعه مانند: علامه حلى و ديگران، اعتقاد به تأثير ستارگان و ارتباط حركات موجودات به حركت افلاك و ستارگان را كفر مى‏دانند. رك: بحار الانوار ج 58، ص 217 - 311 و منتهى المطلب ج 2، ص 1014.
[2] تربيع و تسديس از اصطلاحات نجومى است، كه هرگاه فاصله دو ستاره با همديگر 90 درجه (سه برج) باشد آن را تربيع گويند. و اگر فاصله دو كوكب 60 درجه (دو برج) باشد آن را تسديس گويند. (حاصل تقسيم 360 بر عدد 4 و 6).
[3] اشاره به قضيه برگشتن خورشيد براى حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - است، كه بنا به نقل مورّخين متعدد: روزى حضرت رسول اكرم - صلّى اللّه عليه و آله - سر بر روى زانوى حضرت على (ع) نهاده و در حال گرفتن وحى بود. كه اين به قدرى طول كشيد كه آفتاب غروب نمود، و نماز عصر حضرت على (ع) قضا شد. سپس به دعاى حضرت رسول - صلّى اللّه عليه و آله - آفتاب برگشت و حضرت نمازش را به جا آورد و دوباره خورشيد غروب كرد.
جهت اطلاع بيشتر رجوع شود به كتاب: الغدير، ج 3، ص 140.