معراج‏السعادة ج : 2 ص : 551
صفت چهاردهم: مراء و جدال و مخاصمه‏
و «مراء و جدال» عبارت است از: اعتراض كردن بر سخن غير، و اظهار نقص و خلل آن در لفظ يا در معنى، به قصد پست كردن و اهانت رسانيدن به آن شخص، و اظهار زيركى و فطانت، بدون باعث دينى و فايده آخرت است.
و «خصومت» نيز نوعى از جدال است. و آن، جدال و لجاج كردن در سخن است به جهت رسيدن به مالى، يا مقصودى ديگر. اما مراء و جدال، از اخلاق مذمومه و صفات رذيله است، خواه در مسائل علميه باشد يا غير اين‏ها. و خواه اعتراض به حق باشد يا باطل. مگر اينكه متعلق به مسائل دينيّه باشد و غرض و قصد، فهميدن يا فهمانيدن حق باشد، كه در اين صورت، ضرر ندارد و آن را مراء و جدال نگويند، بلكه ارشاد و هدايت نامند.
و علامت آن، آن است كه: تو را مضايقه نباشد از آنكه مطلب حق از جانب غير تو ظاهر شود. و علامت مجادله آن است كه: اگر سخن حق بر زبان آن طرف جارى شود ترا ناخوش آيد و خواهى آنچه تو مى‏گوئى صحيح باشد و آن را به طريق جدال بر خصم تمام كنى و نقص و خلل كلام او را ظاهر سازى. همچنان كه مذكور شد اولى مذموم نيست، بلكه ممدوح و نتيجه قوّت معرفت و بزرگى نفس است. ولى دومى مذموم و منهىّ عنه، و باعث هيجان غضب، و حصول حقد و حسد است از هر دو جانب.
و بسا باشد كه: موجب تشكيك و شبهه خود يا ديگران در اعتقادات حقه شود. و از اين جهت است كه: حق - سبحانه و تعالى - نهى از آن فرموده است كه:
«وَ اذا رَايْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ فَى‏ آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ»«»«إنَّكُمْ إذا مِثْلُهُمْ 4: 140».«» خلاصه معنى آنكه: هرگاه ببينى كسانى را كه فرو مى‏روند در آيات ما و مشغول نكته گيرى بر آنها مى‏شوند، از ايشان كناره كنيد تا مشغول حديثى ديگر شوند كه اگر چنين نكنى تو نيز مثل ايشان خواهى بود.
و از حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - مروى است كه: «حقيقت ايمان بنده كامل نمى‏شود مگر وقتى كه مراء و جدال را ترك كند اگر چه حق با او باشد».«» و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السّلام - مروى است كه فرمود: «هرگز مجادله
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 552
و مراء مكن با صاحب حلمى، و نه با سفيهى، چون صاحب حلم، دشمن تو مى‏شود و سفيه، تو را اذيت مى‏رساند».«» و فرمود كه: «زنهار، حذر كنيد از مراء و جدال، كه باعث عداوت و كشف عيوب مى‏گردد».«» و اين صفت مذمومه به كثرت مجادله كردن و غالب شدن بر خصم - خواه به حق و خواه به باطل - قوّت مى‏گيرد، تا مى‏رسد به جائى كه صاحب آن مثل سگ گيرنده دائم راغب است كه با هر كس درافتد. و هميشه در پى آن است كه: سخنى از كسى بشنود و در آن دخل و تصرف كند، و از آن لذّت يابد. خصوصا در مجمعى كه بعضى از ضعفاء العقول باشند، و اين خلق خبيث را كمالى دانند و صاحب آن را به آن ستايش كنند و گويند: فلان شخص، حرّاف و جدلى و تيز بحث است، و كسى او را ملزم نمى‏تواند كرد. و به اين شاد مى‏شود. غافل از اينكه اين، از خباثتى است كه در باطن او جاى دارد.
و اما خصومت، كه لجاج كردن در كلام است از جهت استيفاى مطلب و مقصود خود، آن نيز چون مراء و جدال، مذموم و بد، و غائله آن بى حد است. ابتداى اكثر شرور و فتن، و مصدر انواع رنج و محن است.
حضرت رسول - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود كه: «هرگز جبرئيل به نزد من نيامد مگر مرا موعظه كرد و آخر كلامش اين بود كه: زنهار، احتراز كن از لجاج و تنگ گيرى بر مردم، كه آن عيب آدمى را ظاهر، و عزّت او را تمام مى‏كند».«» و فرمود كه: «دشمن‏ترين مردم در نزد خدا، لجوج خصومت كن است».«» و حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - فرمود كه: «بر شما باد حذر كردن از مراء و خصومت، كه اين‏ها دلها را بيمار مى‏كند و بر برادران، نفاق مى‏روياند».«» و از امام به حق ناطق، جعفر بن محمد الصادق - عليه السّلام - مروى است كه: «از خصومت احتراز كنيد كه آن، دل را مشغول و گرفتار مى‏كند. و باعث كينه و نفاق مى‏گردد».«» و شك در اين نيست كه اكثر فتنه‏ها و ناخوشيها از خصومت برخاسته.