صفت دهم: مذمت فاش كردن راز مردم و فضيلت راز دارى‏
و اين اعم است از اظهار عيوب مردم، زيرا: «راز»، مى‏تواند شد از عيوب باشد و مى‏تواند شد نباشد. ليكن حد افشاى آن موجب ايذاء و اهانت به حق دوستان يا غير ايشان است. و اين عمل در شرع، مذموم، و صاحب آن در نزد عقل، معاتب و ملوم است.
از حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - مروى است كه: «نقلى كه ميان دو نفر گذشت امانت است ميان شما».«»
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 543
و وارد شده است كه: «از جمله خبائث آن است كه سرّ برادر خود را فاش كنى».«» عبد اللّه بن سنان به حضرت امام جعفر صادق - عليه السّلام - عرض كرد كه: «رسيده است كه: عورت مؤمن بر مؤمن حرام است. فرمود: بلى. عرض كرد كه: مراد، عورتين او است؟. فرمود: نه چنين است، بلكه فاش كردن سرّ اوست».«» و ضد اين عمل، كه نگاهدارى راز، و كتمان اسرار باشد. از افعال محموده و نتيجه قوّت نفس، و شهامت آن است.
به پير ميكده گفتم كه چيست راه نجات بداد جام مى و گفت راز پوشيدن‏حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - و محرم راز خداوند اكبر مى‏فرمايد: «خوشا به حال بنده‏اى كه گمنام باشد، خدا او را شناسد و معروف مردم نباشد، چنين اشخاص، چراغ راه هدايت، و سرچشمه علم و حكمتند. هر فتنه ظلمانى به واسطه ايشان روشن مى‏شود. نه فاش كننده اسرارند، و نه بردارنده پرده از كار، و نه در صدد جفا و آزار. از ريا دور، و از خودنمائى مهجورند».«» و از حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - مروى است كه: «مبادا از آن اشخاص باشيد كه پرده در، و فاش كننده رازها هستند، به درستى كه: خوبان شما كسانى هستند كه: چون كسى به ايشان نگاه كند به ياد خدا افتد. و بدان شما كسانى هستند كه: سخن چينى مى‏نمايند و جدائى ميان دوستان مى‏افكنند، و در صدد تفتيش عيوب مردم هستند».«» و مخفى نماند كه: رازدارى بر دو نوع است: يكى راز ديگران را نگاهداشتن، و آن، آن است كه مذكور شد. و ديگرى، اسرار خود را پوشيدن و آشكار نكردن. و اين نيز از جمله لوازم، و فاش كردن آنها از ضعف نفس و سستى عقل است، زيرا: اسرار آدمى از دو حال بيرون نيست: يا كاشف از دولت و سعادت و نيك فرجامى است، يا مخبر از نكبت و شقاوت و ناكامى. و بر هر دو تقدير، كتمان اولى است. چون اگر از قبيل اول است، اظهار آن موجب زيادتى عداوت دشمنان، و حسد ابناى زمان، و توقّع ارباب طمع و دون همّتان مى‏شود. و اگر از مقوله دوم است، بروز آن باعث شماتت دشمنان، و اندوه دوستان، و خفت در نظر ظاهر بينان مى‏گردد. و بسا باشد كه بر افشاى اسرار، مفاسد بسيار مترتّب گردد. و از اين جهت منع شده است كه: كسى راز خود را با دوستان
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 544
در ميان نهد، زيرا: هر دوستى را نيز دوستى است، و هرگاه نتوانى راز خود را نگاهدارى، چگونه ديگرى راز تو را نگاه مى‏دارد.
منه در ميان راز با هر كسى كه جاسوس همكاسه ديدم بسى‏
سكندر كه با شرقيان حرب داشت در خيمه گويند در غرب داشت‏
چو بهمن به زابلستان خواست شد چپ آوازه افكند و از راست شد
اگر جز تو داند كه عزم تو چيست بر آن رأى و دانش ببايد گريست‏و اين صفت، هيچ طايفه را اين قدر در كار نيست، كه سلاطين و الاتبار را. و پوشيدن اسرار، از شرايط سلطنت و جهانبانى، و از مهمات ضوابط كشورستانى است. چون ايشان را دشمنان و مدعيان بسيار، و هرگاه بر مكنون ضمير پادشاه مطلع شوند، در صدد تدارك بر مى‏آيند. پس بايد از محرمان و دانايان و امناى دولت نيز اسرار را مخفى دارند، كه محرم را نيز محرمى باشد. و بسا باشد كه منجر به هلاكت و فساد مى‏گردد.
چون، مهدى عباسى پسران خود: هادى و هارون را به ترتيب وليعهد كرد، بعد از وفات او ابتدا هادى به سرير خلافت متمكن شد. در صدد خلع هارون، و بيعت كردن مردم با پسرش جعفر برآمد. و هر چند هارون را به اين امر تكليف كرد، تن در نداد.
هادى علاج را منحصر در قتل برادر ديده، از اين مقوله با بعضى از اركان دولت و اهل حرم باز گفت. خيزران، مادر هادى و هارون از اين، بو برده، نظر به فرط محبتى كه با هارون داشت، هادى را به شربتى مسموم روانه ملك نيستى گردانيد.
گر آرام خواهى در اين آب و گل مگو تا توانى بكس راز دل‏و هرگاه كسى خواهد كه ملكه كتمان اسرار، او را حاصل شود، بايد از اظهار و اخبار و ابراز ارادتى كه چندان اعتنائى به آنها نيست خود را نگاه دارد، و نفس خويش را به اين عادت دهد، تا ملكه از براى او حاصل گردد.