فصل: اهتمام در امر به معروف و نهى از منكر
بدان كه ضدّ كوتاهى در امر به معروف و نهى از منكر، سعى و اجتهاد در آنها است. و اين از اعظم شعائر دين، و اقواى علامت شريعت و آئين است. و آن مقصد كلى است از بعثت أنبيا و أوصيا، و نايب گردانيدن متديّنين از علمائى كه مدار گردش آسياى جميع اديان است. و اختلال آن موجب بازماندن آن از دور آن است. و از اين جهت مدح و ترغيب به آن در آيات و اخبار بى‏پايان رسيده، و امر به آن شده.
خداوند عالم - جلّ شأنه - مى‏فرمايد: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ امَّةٌ يَدْعُونَ الَى الْخَيْرِ وَ يَامُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 3: 104»يعنى: «بايد از شما طايفه‏اى باشند كه مردم را به خير بخوانند و امر به معروف كنند و نهى از منكر نمايند. و اين طايفه رستگاران‏اند».«» و نيز مى‏فرمايد: «كُنْتُمْ خَيْرَ امَّةٍ اخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَامُرُونَ بِالْمَعْروُفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ 3: 110»يعنى: «شما بهترين امتى هستيد كه بيرون آمده‏ايد، زيرا كه: امر مى‏كنيد به معروف و نهى مى‏كنيد از منكر».«» و از حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - مروى است كه: به خدائى كه جان من در قبضه قدرت اوست كه البته شما را يكى از دو چيز خواهد بود: يا آنكه امر به معروف كنيد و اهل معاصى را از منكرات باز داريد. يا آنكه حق - سبحانه و تعالى - عذابى از نزد خود بر شما گمارد و هر چند دعا كنيد اجابت نكند».«» و نيز از آن حضرت منقول است كه: «جميع اعمال حسنه و جهاد در راه خدا در
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 513
پيش امر به معروف و نهى از منكر نيست مگر مثل جرعه‏اى در پيش درياى بى‏پايان».«» و از آن حضرت مروى است كه: «خداى - تعالى - هيچ پيغمبرى را مبعوث نكرد مگر اينكه از براى او خواص اصحاب چند هستند، و آن پيغمبر در ميان ايشان به قدرى كه خدا مى‏خواهد مكث مى‏كند. و به كتاب خدا و اوامر او عمل مى‏كند، تا اينكه خدا قبض روح آن پيغمبر را كند. آن خواص مى‏مانند و به كتاب خدا و امر او و طريقه پيغمبر او عمل مى‏نمايند. و چون ايشان منقرض شدند بعد از ايشان هم طايفه‏اى مى‏رسند كه بر سر منبرها مى‏نشينند كه قول ايشان معروف، و عمل ايشان منكر است.
پس هر وقت شما اين زمان را دريابيد واجب است بر هر مؤمنى كه با ايشان جهاد و دفاع كند. و اگر قدرت نداشته باشد در دل با ايشان نزاع داشته باشد. و به غير از اين، اسلامى نيست».«» و از حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - مروى است كه: «امر به معروف و نهى از منكر، اجل كسى را نزديك نمى‏كند، و روزى كسى را كم نمى‏كند، و بهتر از اين، كلام حقى است كه كسى در پيش حاكم جابرى بگويد».«» و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السّلام - مروى است كه: «امر به معروف و نهى از منكر، طريقه پيغمبران، و شيوه نيكان است. فريضه عظيمه‏اى است كه ساير فرايض به واسطه آن به پاى داشته مى‏شود. و به آن، راهها امن مى‏گردد. و مكاسب، حلال مى‏شود. و مظلمه‏ها به صاحبانش ردّ مى‏شود. و زمين، آباد مى‏گردد. و از دشمنان دين، انتقام كشيده مى‏شود. و امر شريعت، استقامت به هم مى‏رساند. پس به دلهاى خود بر معصيت و اهل آن انكار كنيد. و انكار ايشان را به زبان آوريد. و روهاى ايشان را بخراشيد. و در راه خدا از ملامت ملامت كنندگان خوف و انديشه منمائيد. پس اگر قول شما را قبول كردند و از معصيت باز ايستادند و به حق رجوع كردند ديگر راهى و تسلّطى بر ايشان نيست. به درستى كه تسلّط بر كسانى است كه مردمان را ظلم مى‏كنند و در زمين به ناحق سركشى مى‏نمايند، و ايشان‏اند كه عذابى دردناك از براى ايشان آماده است. و با اين كسان، جهاد كنيد، با بدنهاى خود و دشمن داريد ايشان را به دلهاى خود».«» و در بعضى اخبار وارد است كه: «موسى - عليه السّلام - بر پروردگار عرض كرد كه:
كدام يك از بندگان تو در نزد تو محبوب‏تر است؟ خطاب رسيد: آنكه در تحصيل رضاى
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 514
ما چنان كوشد كه ديگران در تحصيل آرزوهاى خود. و كسى كه به پناه بندگان صالح ما در آيد. و كسى كه چون معصيت مرا ببيند چنان غضبناك گردد كه پلنگ از براى خود، يعنى از اندك و بسيار خلق نينديشد. و از كشتن باك ندارد».«» بلى: مؤمن بايد كه در حال معاينه معاصى به جهت تحصيل رضاى پروردگار جبّار غيرت دين، و عصبيّت و حميّت چنان بر او مستولى گردد كه از كثرت و قوّت مخالفان حق نينديشد. و به مهابت و سطوت ملوك و سلاطين التفات نكند. و در نصرت حق، از مال و جان و آبرو مضايقه ننمايد.
رسانيدن امر حق طاعت است ز زندان نترسى كه يك ساعت است‏يكى از صحابه به حضرت رسول - صلّى اللّه عليه و آله - عرض كرد كه: «كدام يك از شهيدان نزد خدا گرامى‏ترند؟ فرمود: مردى كه در پيش حاكم ظالمى سخن حق گويد و آن ظالم او را بكشد. و اگر نكشد ديگر گناه بر او نوشته نمى‏شود».«» پس هر كه طالب سعادت و رضاى حضرت رب العزة باشد بايد در هر وقت از ملاحظه معاصى، خوددارى نكند. و چگونه كسى كه خود را بنده خدا داند در حين مشاهده نافرمانى او خوددارى تواند كرد، و حال اينكه دو نفر كه با هم في الجمله ربطى دارند نمى‏توانند ملاحظه سهل انگارى در امر يكديگر را بكنند. و چه ربطى از خالقيت بالاتر و برتر است؟ و كسى كه خود را وابسته به ديگرى داند، - مانند حاكم نسبت به پادشاه، يا ملازم حاكم نسبت به حاكم، يا امثال آنها - اگر ببيند كه كسى مخالفت آن شخص را مى‏كند در صدد معارضه و منازعه بر مى‏آيد. پس چگونه مى‏شود كه كسى مخالفت پروردگار را ببيند و متعرّض نگردد، و رضاى مردم را بر رضاى خدا مقدم دارد. و به تجربه ثابت، و از اخبار و آثار ظاهر مى‏گردد كه: پاس شريعت داشتن، و همّت بر اصلاح حال بندگان خدا گماشتن، موجب عزّت، و غلبه حرمت در نظرها، و طول عمر مى‏گردد.