صفت سيم: ظلم و مفاسد آن
بدان كه: - همچنان كه در اوايل كتاب به آن اشاره شد - «ظلم» در اصل لغت، به معنى كار بىجاكردن، و تعدّى نمودن از حد وسط است. و ظلم به اين معنى، جامع همه رذايل، و ارتكاب هر يك از قبايح شرعيه و عقليه را شامل است. و اين، ظلم به معنى اعمّ است.
معراجالسعادة ج : 2 ص : 476
و از براى ظلم، معنى ديگرى نيز است كه عبارت است از: ضرر و اذيّت رسانيدن به غير، از قبيل: كشتن و يا زدن، يا دشنام و فحش دادن، يا غيبت او را كردن، يا مال او را به غير حق تصرف كردن و گرفتن، يا غير اينها از كردار يا گفتارى كه باعث اذيّت غير باشد.
و اين، ظلم به معنى اخص است.
و بيشتر آنچه در آيات و اخبار، و عرف مردم ذكر مىشود اين معنى مراد است. و باعث اين ظلم، اگر عداوت و كينه باشد از نتايج قوه غضبيّه خواهد بود. و اگر موجب آن، حرص و طمع در مال باشد از جمله رذايل قوه شهويّه محسوب خواهد شد.
به هر حال، به اجماع جميع طوايف عالم، و به اتفاق همه اصناف بنى آدم، ظلم از همه معاصى اعظم، و عذاب آن اشدّ، و ندامت آن بيشتر، و وبال آن بالاتر است. در مواضع متكثّره در قرآن بر ظالمين لعن شديد وارد، و در اخبار متواتره ذمّ عظيم و تهديد بر آن ثابت است. و اگر هيچ تهديدى بر آن نباشد، همين آيه مباركه از براى طايفه ظالمين كافى است كه پروردگار جبّار مىفرمايد:
«وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلا عَمَّا يَعمَلُ الْظّالِمُونَ انَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فيهِ الابْصارُ مُهْطِعينَ مُقْنِعي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ افْتِدَتُهُمْ هُواءٌ» 14: 42 - 43.
خلاصه معنى آن كه: «گمان مكن كه پروردگار، غافل است از كرده ظالمان و ستمكاران نه چنين است، و اين مهلتى كه به ايشان داده به جهت آن است كه: عذاب و سزاى عمل ايشان را به روزى اندازد كه در آن چشمها به كاسه سر مىجهد. و همه مردمان در آن روز شتابان خواهند بود. يعنى از حيرانى و سرگردانى آرام و سكون نخواهند داشت و به هر طرف خواهند دويد. و چشمهاى ايشان باز خواهد ماند، و قدرت نخواهند داشت كه: چشمهاى خود را به هم گذارند. و دلهاى ايشان از شدّت خوف و فزع، پريده خواهد بود و از عقل و هر چيزى خالى خواهد بود».«» و باز حق - سبحانه و تعالى - مىفرمايد:«وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا اىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» 26: 227يعنى: «زود باشد بدانند آنان كه ظلم و ستم كردند، كه بعد از موت بازگشت ايشان به كدام مكان خواهد بود».«» آرى: بازگشت ظالم، البته به آتش سوزنده، و مار و عقرب گزنده خواهد بود. و ستم بر بندگان خدا، و چشم داشت آمرزش در روز قيامت، نيست مگر از حمق و سفاهت.
مكن بد كه بد بينى اى يار نيك كه نايد ز تخم بدى بار نيك
معراجالسعادة ج : 2 ص : 477
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر كاى نور چشم من بجز از كشته ندروىاز متمّم مكارم اخلاق، و مبعوث بر كافّه آفاق، مروى است كه: «پستترين و ذليلترين خلق در نزد خدا كسى است كه: امر مسلمانان در دست او باشد و ميان ايشان به راستى رفتار نكند».«» و در حديثى ديگر از آن سرور مروى است كه: «ظلم و جور كردن در يك ساعت، بدتر است در نزد خدا از شصت سال گناه».«» و فرمود كه: «هر كه از انتقام و مكافات بترسد، البته از ظلم كردن باز مىايستد».«» چون منتقم حقيقى البته انتقام هر ظلمى را مىكشد. و مكافات ظالم را به او مىرساند.
چو بد كردى مباش ايمن ز آفات كه واجب شد طبيعت را مكافاتاز جانب خداوند معبود، وحى به حضرت داود رسيد كه: «به اهل ظلم بگو: مرا ياد نكنند كه بر من واجب است ياد كنم هر كه مرا ياد بكند. و ياد كردن ظالمين، به لعن كردن ايشان است.
در هنگامى كه حضرت سيّد سجاد - عليه السّلام - را وفات رسيد به حضرت امام محمد باقر - عليه السّلام - فرمود كه: «زنهار، اى فرزند كه ظلم نكنى بر كسى، كه دادرسى به غير از خدا نداشته باشد».«» زيرا كه او را چون كسى ديگر نباشد، دست به درگاه مالك الملوك بر مىدارد و منتقم حقيقى را بر سر انتقام مىآورد. هان، هان اى آنكه زمام اختيار مردم در دست دارى تا بيچارگان بىكس را نيازارى، كه كس بىكسان در مقام آزار تو برآيد.
دردمندان بلا زهر هلاهل نوشند قصد اين قوم خطا باشد هين تا نكنى
منجنيق آه مظلومان به صبح زود گيرد ظالمان را در حصاراز حضرت امام محمد باقر - عليه السّلام - مروى است كه: «هيچ كس نيست كه به ديگرى ظلم كند مگر اينكه خدا به آن ظلم او را مىگيرد، در جان يا مال او».«» مردى كه مدتى والى موضعى بود به خدمت آن والى امامت عرض كرد كه: «آيا
معراجالسعادة ج : 2 ص : 478
توبه از براى من هست؟ فرمود نه، تا هر كه بر ذمّه تو حقى دارد به وى برسانى».«» و نيز از آن حضرت مروى است كه: «آنچه مظلوم از دين ظالم مىگيرد بيش از آن چيزى است كه ظالم از مظلوم مىستاند».«» و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السّلام - منقول است كه: «در تفسير قول خداى - عزّ و جلّ -«انَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» 89: 14فرمودند كه: پلى بر صراط هست كه از آن نمىگذرد بندهاى كه بر گردن او مظلمه باشد».«» و فرمود كه: «هيچ ظلمى شديدتر و بدتر از ظلمى نيست كه بر كسى باشد كه ياورى بجز خداوند قهار نيابد».«» و نيز فرمود كه: «هر كه بخورد مال برادر خود را به ناحق و به او رد نكند، خواهد خورد در روز قيامت شرارى از آتش دوزخ را».«» و از آن جناب مروى است كه: «پروردگار عالم - جلّ شأنه - وحى فرستاد به پيغمبرى از پيغمبران، كه در مملكت پادشاه جبّارى بود، كه برو به نزد اين مرد جبّار و به او بگو كه: من تو را وانداشتهام از براى ريختن خون بىگناهان و گرفتن اموال مردمان، بلكه تورا صاحب اختيار كردم به جهت آنكه صداهاى مظلومان را از درگاه من بازدارى.
و نالههاى ايشان را كوتاه كنى. من نخواهم گذشت از ظلمى كه بر احدى شود، اگر چه از جمله كفّار باشد».«» آرى: پادشاهى، حكم شبانى دارد، كه آفريدگار عالم او را بر رعيّت گماشته و از او محافظت ايشان را خواسته. و چنانچه اندكى در حفظ و حراست ايشان اهمال و مسامحه نمايد به زودى دست او را از شبانى ايشان كوتاه فرمايد و در روز محاسبه روز قيامت حساب جزء جزء را از او مىطلبد.
ميازار دهقان به يك خردله [1] كه سلطان، شبان است و دهقان گله
چو پرخاش بينند و بيداد از او شبان نيست، گرگ است، فرياد از او
__________________________________________________
[1] «خردل»، گياهى است كه برگهايش شبيه برگ ترب اما كوچكتر، و دانههاى ريز و قهوهاى رنگ دارد، (در اينجا مراد، دانههاى آن است).
معراجالسعادة ج : 2 ص : 479
شهى كه حفظ رعيت نگاه ميدارد حلال باد خراجش كه مزد چوپانى است
و گر نه راعى خلق است زهر مارش باد كه هر چه ميخورد از جزيه مسلمانىستو نيز از آن حضرت مروى است كه فرمود: «هر كه بدى كند با مردمان و بر ايشان ستم روا دارد، او را ناخوش نيايد، چون به او بدى كنند و ستمى به او رسد، چون فرزند آدم، آنچه را مىكارد مىدرود و هيچ كس از تخم تلخ، ميوه شيرين برنمىدارد. و تخم شيرين، بار تلخ نمىدهد».«»
اگر بد كنى چشم نيكى مدار كه هرگز نيارد گز، انگور بار
مپندارم اى در خزان كشته جو كه گندم ستانى به وقت دروچه عجب نيست از بسيارى از أبناء زمان، كه انواع ظلم و ستم از ايشان به بيچارگان مىرسد و اگر روزى ورق زمانه برگردد و دست ايشان از ظلم كوتاه شود، و روزگار در صدد مكافات برآيد، آه و ناله ايشان از ثريا مىگذرد. و زبان شكوه خالق و خلق را مىگشايد. و بر كسانى كه اگر شفاعت مظلومى را در نزد ايشان مىكرد به هيچ گونه قبول نمىكردند، اعتراض مىكنند و ايشان را ملامت و سرزنش مىنمايند كه آخر، چنين ظلمى بر ما مىشود، و تو چنين ساكت نشستهاى چرا گريبان چاك نمىكنى و بر سر، خاك نمىريزى و شورش و غوغا نمىنمائى؟
ببرى مال مسلمان و چو مالت ببرند بانگ و فرياد بر آرى كه مسلمانى نيست
|