فصل: مدح و فضيلت نصيحت و خير خواهى‏
مذكور شد كه: ضد حسد، نصيحت است. كه عبارت است از: دوست داشتن خير و نعمتى كه صلاح بوده باشد از براى مسلمين. و خلاصه آن خير خواهى ايشان است. و آن از «معالى» صفات، و «شرايف» ملكات است. و هر كه طالب خير و خوبى از براى مسلمانان بوده باشد، در هر خيرى كه به ايشان برسد شريك است. يعنى ثواب او مثل ثواب كسى است كه: آن خير را رسانيده است.
__________________________________________________
[1] اشاره به پيمان خدا با مردم است در زمانى كه به آنها گفت:«أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟ قالُوا بَلى‏» 7: 172.اعراف، (سوره 7)، آيه 172.
[2] دميدن شيپور، كه ملكى از جانب خدا آن را انجام مى‏دهد و مردگان زنده مى‏شوند.
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 471
و از اخبار، ثابت مى‏شود كه: «هر كس به سبب اعمال صالحه، به درجه نيكان نرسد و ليكن ايشان را دوست داشته باشد و در روز قيامت با ايشان محشور خواهد شد».«» همچنان كه وارد شده است:«المرء يحشر مع من أحبّ»
يعنى: «هر كسى محشور خواهد شد با آنكه دوست دارد».«» شخصى به حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - عرض كرد كه: «قيامت چه وقت است؟ حضرت فرمود: چه آماده كرده‏اى از براى آن؟ عرض كرد كه: نماز و روزه بسيار مهيا نكرده‏ام و ليكن خدا و رسول او را دوست مى‏دارم. حضرت فرمود: هر كه را دوست دارى با او خواهى بود».«» و اخبارى كه در مدح خير خواهى بندگان خدا رسيده، بسيار، و خارج از حيّز شمار است.«» از حضرت رسول - صلّى اللّه عليه و آله - مروى است كه: عظيم‏ترين مردم از جهت منزلت در نزد خدا در روز قيامت، راه‏روترين ايشان است در زمين از جهت خير خواهى خلق خدا».«» و نيز آن حضرت فرمودند كه: «بايد هر يك از شما خير خواه برادر دينى خود باشد، چنان كه خيرخواه خود است».«» و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السّلام - مروى است كه: بر مؤمن واجب است خير خواهى برادر مؤمن خود در حضور و غياب او».«» و حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود: «هر كه سعى كند در حاجت برادر مؤمن خود، و نصيحت خير خواهى او را نكند به خدا و رسول او خيانت نموده است».«» و در حديثى ديگر از حضرت صادق - عليه السّلام - وارد است كه: «خدا خصم او خواهد بود».«» شخصى روايت مى‏كند كه: «در خدمت حضرت رسالت پناه نشسته بودم، آن جناب فرمودند كه: حال، شخصى بر شما وارد مى‏شود كه از اهل بهشت است. پس مردى از
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 472
انصار درآمد، كه آب وضو از محاسنش مى‏چكيد، سلام كرد و مشغول نماز شد. و فرداى آن روز نيز آن سرور، اين سخن را فرمود. باز همان مرد درآمد. و روز سوم باز به همين دستور. چون آن حضرت از مجلس برخاستند يكى از صحابه از دنبال آن مرد انصارى رفته سه شب در نزد او به سربرد ولى از او بيدارى و عبادتى نديد جز آنكه چون به جامه خواب گرديدى ذكر خدا كردى، و همچنان خفته بود تا براى نماز صبح برخاستى. و ليكن از وى جز سخن خير نشنيدى. آن صحابه گويد: چون سه شب گذشت وى را گفتم كه: من از پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - در حق تو چنين سخنى شنيدم، خواستم كه: بر عمل و عبادت تو مطلع گردم، ولى از تو عمل بسيارى نديدم، بگو ببينم:
چه چيز تورا به اين مرتبه رسانيده و از اهل بهشت گردانيده است؟ انصارى گفت: غير از آنچه ديدى از من بندگى به تقديم نمى‏رسد، جز آنكه بر احدى از مسلمانان در خود غشى نمى‏بينم، و بر خير و خوبى كه خداى - تعالى - به وى عطا كرده باشد حسدى نمى‏برم. آن شخص گفت: اين است كه تو را به اين مرتبه رسانيده است. و اين صفتى است كه: تحصيل آن از ما بر نمى‏آيد».«» مروى است كه: «حضرت موسى - على نبينا و عليه السلام - مردى را در زير عرش ديد، آرزوى مقام و مرتبه وى را نموده گفت: يا رب چرا و به چه عمل بدين مرتبه رسيده كه در سايه عرش تو آرميده؟ خداى - تعالى - فرمود كه: وى بر مردمان حسد نمى‏برد».«» و مخفى نماند كه غايت خير خواهى و نصيحت آن است كه: آنچه از براى خود دوست داشته باشى از براى برادر دينى خود نيز همان را دوست بدارى.
همچنان كه در احاديث بسيار به آن تصريح شده.