علاج منت گذاردن و ايذاى فقير
و اما علاج خلاصى از منت گذاردن، آن است كه: بداند كه في الحقيقه فقير، احسان نسبت به او كرده كه صدقه او را قبول نموده، و موجب رستگارى او گرديده است. پس بايد دهنده، ممنون فقير باشد. و بداند كه: - همچنان كه در حديث وارد است - دست فقير در گرفتن صدقه نايب دست خداست. و آنچه به فقير مى‏رسد همانا كه به خدا رسيده است.
و از اين جهت، سنّت است كه: آنكه صدقه مى‏دهد دست خود را ببوسد. و دست خود را بر بالاى دست فقير نگذارد. بلكه دست خود را بگشايد تا فقير بردارد. و چگونه كسى هزار مرتبه ممنون نگردد از دستى كه نايب دست خداست و از او چيزى قبول مى‏كند؟ و با همه اين‏ها خدا هر صدقه را چندين مقابل عوض در دنيا و آخرت وعده فرموده است.
پس اگر توقع و اميد آن را ندارد زهى احمق كه مال خود را به عبث ضايع مى‏كند. و اگر چشم عوض از خدا دارد پس به چه وجه منت بر فقير گذارد؟ و اين مثل آن است كه: كسى چيزى به تو حواله كند كه به زيد بدهى و او اضعاف مضاعف عوض به تو دهد و تو در چيزى كه به زيد مى‏دهى منت بر او گذارى.
و اما علاج ايذاء فقير، آن است كه: بداند كه: باعث آن، اگر عزّت مال، و عظيم شمردن آن چيزى است كه به فقير مى‏دهى پس عجب جاهلى است كه چيز اندك فانى را كه در مقابل آن عوض خطير باقى مى‏گيرد آن را بزرگ مى‏شمارد، و چنان مى‏داند كه چيزى داده است و اگر سبب آن، كم قدرى و خوارى فقير است در نظر او.
پس عجب مغرورى است كه خود را به جهت «خزف پاره‏اى»«» چند از مال دنيا كه دارد ترجيح مى‏دهد بر ديگرى. و حال اينكه - گذشت كه - مرتبه فقر از غنا بالاتر، و فقير نزد خدا عزيزتر است، و نايب پروردگار است در گرفتن حقوق. و به واسطه فقر، خدا از او عذر خواهى نمود.
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 421
در سفالين كاسه رندان«» به خوارى منگريد كاين حريفان خدمت جام جهان بين كرده‏اندو چه بينى كه اين فقير بينوا را طبع غنى باشد كه تمام مال دنيا به نظر او نيايد.
بر در ميكده رندان قلندر«» باشند كه ستانند و دهند افسر شاهنشاهى‏هان، هان جامه كهنه را به نظر حقارت مبين. و آستين دريده را به ديده خوارى منگر. بسا فقيرى كه او را نه در سر، دستار، و نه در پا، پاى افزار، با موى ژوليده و جامه دريده، سر او را از تاج شاهى عار، و پاى او را از تخت كيانى ننگ است.
گدايان از پادشاهى نفور«» به اميدش اندر گدائى صبور
به يك نعره كوهى ز جا بركنند به يك ناله شهرى به هم برزنندو همين قدر در فضيلت فقر، كافى است كه خداى - تعالى - اغنيا و ارباب دولت را مسخر او ساخته تا به تصديع و زحمت و رنج و تعب، مال تحصيل نموده و آن را محافظت كرده به قدر احتياج فقير به وى رسانند. و اگر در دادن آن كوتاهى كنند مستحق عذاب الهى گردند. پس في الحقيقه غنى، خادم فقير است.
ششم آنكه: در وقت دادن، تواضع و فروتنى از براى فقير بكنند.
هفتم آنكه: آنچه به فقير مى‏دهد به نوعى بدهد كه باعث خفّت و خوارى و خجلت و شرمسارى وى نگردد. مثلا اگر عزيزى باشد كه دادن نقد به او لايق نباشد به قدر آن جنس بذل كند. و اگر از گرفتن صدقه عارش آيد، صدقه را هديه و تكلف نام نهد. و اگر بر طبعش گرفتن به دست گران باشد به جهت وى ارسال نمايد. و بر اين قياس از هر گونه امرى كه متضمن كسر شأن او باشد احتراز لازم را كرده و آن بيچاره را از جان سير، و از زندگى دلگير ننمايد.
هشتم آنكه: آنچه در راه خدا تصدّق مى‏كند عظيم نشمارد، چنان نداند كه: كارى كرده. مثلا اگر مسجدى سازد، يا «رباطى»«» پردازد در نظر او وقعى نداشته باشد، و همچنان نداند كه خدا را از خود راضى كرده. كه اگر چنين داند ثواب او باطل، و اجر او ضايع مى‏شود. چنان كه در مبحث غرور بيايد.
نهم آنكه: آنچه را در راه خدا بذل مى‏كند از جمله بهترين اموال و عزيزترين آنها
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 422
باشد. و از حرمت و شبهه دورتر باشد، زيرا كه: خدا پاك است و غير پاك را قبول نمى‏كند. و چيز پست‏تر را در راه خدا دادن خلاف ادب است. و چگونه بنده خدا خوب را از براى خود و عيال خود نگاه مى‏دارد و بد را به نزد خدا ارسال مى‏كند؟ آيا نمى‏بينى كه اگر مهمانى به كسى وارد شود آن كس طعام خوب را به جهت عيال خود بگذارد و طعام زبونى به جهت مهمان آورد دلتنگ و شكسته خاطر مى‏گردد؟ و با وجود اينكه آنچه را تصدّق مى‏كند به جهت خود پيش مى‏فرستد. و هر كسى بايد چيز بهتر را از براى خود ذخيره كند.
خداوند عالم مى‏فرمايد:«انْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ» 2: 267يعنى: «انفاق كنيد از پاكيزه چيزهائى كه تحصيل كرده‏ايد».«» و باز مى‏فرمايد:«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» 3: 92يعنى: «به خير و نيكى نمى‏رسيد تا انفاق كنيد در راه خدا آن چيزهائى را كه دوست داريد».«» و در حديث وارد است كه: «مى‏شود يك درهم صدقه از صدهزار درهم پيش افتد. و سبب آن اين است كه: آن يك درهم را از مال حلال خوب خود بدهد و ديگرى صدهزار درهم را از چيزى كه چندان محبتى به آن ندارد بدهد».«» دهم آنكه: «اگر تواند و قدرت داشته باشد اين قدر به فقير بدهد كه رفع فقر او بشود و غنى گردد».«» يازدهم آنكه: بعد از دادن، دست خود را ببوسد، زيرا كه: به دستى رسيده است كه نايب دست خداست.
و حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - فرمود كه: «چون چيزى به سائل دهد، آنكه چيزى داده است دست خود را به نزد دهان خود برد و ببوسد، به درستى كه خدا صدقات را مى‏گيرد».«» و حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود كه: صدقه مؤمن، به دست سائل نمى‏رسد تا به دست خدا برسد».«» از حضرت صادق - عليه السّلام - مروى است كه: «خداوند عالم فرمود: هيچ چيز نيست مگر اينكه ديگرى را موكّل گرفتن آن كرده‏ام، مگر صدقه را كه به دست خود
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 423
مى‏گيرم. حتى اينكه مرد يا زن خرمائى، يا نصف خرمائى را تصدق مى‏كند آن را تربيت مى‏كنم و پرورش مى‏دهم، همچنان كه كسى كره اسب خود را تربيت مى‏كند، و چون روز قيامت به ملاقات من رسد آن را خواهد ديد مثل كوه احد بزرگتر».«» دوازدهم آنكه: چون چيزى به فقير داد از او التماس دعا كند، زيرا كه: دعاى فقير در حق او مستجاب مى‏شود.
مروى است كه: حضرت امام زين العابدين - عليه السلام - به خادم خود فرمود: «اندكى دست نگاه دارد تا فقير دعا كند، كه دعاى سائل فقير رد نمى‏شود».«» و خادم را مى‏فرمود كه: «چون به سائل چيزى دهى بگو دعا كند».«» و نيز مروى است كه: «هر گاه فقرا را چيزى دهيد ياد دهيد ايشان را كه شما را دعا كنند، كه دعاى ايشان در حق شما مستجاب مى‏شود. و در حق خودشان مستجاب نمى‏شود».«» و آنچه بعضى از عرفا گفته‏اند كه: توقّع دعا از فقير مكنيد به جهت اينكه آن يك نوع مكافاتى است خلاف طريقه ائمه - عليهم السلام - و اعتبارى ندارد.
سيزدهم آنكه: در بذل و عطا، استحقاق را منظور دارد. و تخم احسان را در شوره‏زار غير مستحق ضايع نسازد. و به هوس شهرت نام نيك، به بذل و بخشش بى‏جا دست نگشايد، زيرا كه: بذل مال به اين جهت چندان فضيلتى بر بخل ندارد. بلكه هر دو از سر يك كرباس‏اند. و خود ظاهر است كه با وجود بينوايان عور، نوازش با صاحبان «لك و كرور»«» آب به دريا بستن است. و با دردمندان شكسته بال، عطا به منعمان مرفه الحال، سنگ به كوه كشيدن.
و مراد از استحقاق، همين عسرت و پريشانى نيست، بلكه غرض آن است كه: ارباب همّت و كرم، شايستگى را در كسى منظور داشته باشد، پس فساق و اشرار را بر نيكان و اخيار مقدم ندارند. و بى‏هنران نادان را بر اهل هنر دانشور ترجيح ندهند. و رعايت مفلسان را از منعمان ضرورى‏تر دانند. و در دستگيرى ضعفا بيش از اغنيا سعى كنند. و با وجود عضو مجروح، مرهم به عضو صحيح ننهند.
چهاردهم آنكه: ملاحظه ترتيب فقرا را بكند. و كسانى را كه ثواب عطا به آنها بيشتر
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 424
است مقدّم دارد پس مقدّم دارد عطاى به اهل ورع و تقوى و علم و صاحبان ايمان كامل را بر غير ايشان.
و پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود كه: «بايد نخورد چيز و مال تورا مگر پرهيزكار».«» و ليكن بهتر آن است كه امثال اين اشخاص را امثال زكاة و صدقات واجبه عطا نكند، زيرا كه: اين‏ها از كثافات مال است، كه اخراج مى‏شود. بلكه به هديه و صله ايشان را وسعت دهند.
مروى است از ائمه هدى - عليهم السلام - كه: «مستحق زكاة، مستضعفين شيعه محمد و آل او هستند، كه چندان بصيرتى نداشته باشند. اما كسانى كه صاحبان ديده بينا در دوستى ما، و برائت از دشمنان ما به مرتبه والا رسيده‏اند آنها برادران دينى شما هستند.
بلكه نزديك‏ترند به شما از پدران و مادران، كه مخالف شما باشند. پس ايشان را زكاة و صدقه ندهيد، به درستى كه شيعيان ما با ما مثل يك جسدند. و ليكن عطا كنيد به برادران صاحب بصيرت خود از وجوه برّ، و هدايا. و دامن ايشان را منزّه گردانيد از اينكه چرك اموال خود را بر ايشان بريزيد».«» و بهتر آن است كه آدمى زكاة و صدقات خود را به كسانى كه پيوسته چشم ايشان به دست مردم و بالمرّه از خواستن از خداوند دورند ندهد، زيرا كه: اين چنين اشخاص از نوعى از شرك خالى نيستند.
حضرت صادق - عليه السلام - در بيان آيه مباركه«وَ ما يُؤْمِنُ اكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ الا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» 12: 106يعنى: «اكثر مردم ايمان نياورده‏اند مگر آنان كه مشرك‏اند»«» فرمود كه: «اين مثل آن است كه كسى مى‏گويد: اگر فلان كس نمى‏بود من هلاك مى‏شدم. يا اگر فلان نمى‏بود فلان چيز به من نمى‏رسيد. يا عيال من ضايع مى‏شد. نمى‏بينى كه اين از براى خدا در ملكش شريك قرار داده است».«» و از جمله كسانى كه بذل و عطا به آن بهتر، و ثواب آن بيشتر است، كسانى هستند كه اظهار احتياج خود را نكنند. و پرده بر روى كار خود فرونهند. و از ارباب آبرو و عزّت باشند. و از اهل تحمّل و استغنا بوده باشند. و خواهند ايشان را مردم غنى دانند. و رفتار اغنيا نمايند.
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 425
و از همه بهتر فقراى اقارب و خويشان و ذوى الارحام‏اند. و انفاق به ايشان صله رحم است. و ثواب آن را بجز خدا كسى نمى‏داند.
و در بعضى احاديث وارد است كه: «صدقه كسى قبول نيست كه خويش او محتاج باشد و او به ديگرى دهد».«» و در روايتى وارد است كه: «افضل صدقات، عطا كردن به خويشى است كه عداوت داشته باشد با آدمى،«» زيرا كه: آن موجب مخالفت نفس، و به خلوص نيّت اقرب است».