اوّل: زكاة
و آن از همه عطايا اهمّ، و بر جميع صدقات، مقدم است. گلشن مكنت و ثروت را
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 415
آب جارى، و كشت‏زار آمال اهل زراعت و تجارت را نسيم بهارى است. خزينه اموال متموّلين را از دستبرد دزدان حوادث پاسبان، و ديوار غنا و بى‏نيازى را از صدمه احتياج و پريشانى پشتيبان. و از اين جهت آيات و اخبار بى‏پايان در مدح دهنده زكاة، و ذم تارك آن وارد شده است.
و حق - سبحانه و تعالى - در مواضع متعدده از قرآن، آن را قرين نماز ساخته و در مذمت تاركين زكاة فرموده:
«وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فى سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابَ اليم يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فى نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى‏ بِها جِباهُهمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ» 9: 34 - 35.
مجمل معنى آنكه: «كسانى كه طلا و نقره را جمع مى‏كنند و در راه خدا صرف نمى‏نمايند مژده ده ايشان را به عذابى دردناك، در روزى كه آنها را سرخ كنند در آتش.
و با آنها داغ كنند پيشانيها و پهلوها و پشتهاى ايشان را. و بگويند كه اين‏ها چيزى است كه براى خود جمع كرديد پس بچشيد آنها را».«» و حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود كه: «چون مردم زكاة خود را منع كنند، زمين نيز بركات خود را منع مى‏كند».«» و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السّلام - مروى است كه: «هر كه زكاة نقد خود را نداده باشد در روز قيامت خداوند عالم او را در بيابانى هموار، محبوس مى‏فرمايد. و مارى بسيار عظيم بر او مسلط مى‏سازد، كه در دنبال او مى‏دود و او را از آن مار مى‏گريزد.
و چون مى‏بيند كه از دست او خلاصى ندارد، دست خود را به دهان او مى‏دهد آن مار دست او را مانند ترب مى‏خايد. پس طوقى مى‏شود و به گردن او مى‏پيچد و اين است كه خداى - تعالى - مى‏فرمايد«سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيمةِ» 3: 180.«» و هر صاحب شتر يا گوسفند يا گاوى كه زكاة آن را نداده باشد خداى - تعالى - او را در روز قيامت در صحراى هموارى محبوس كند. و هر حيوان سم‏دارى او را پايمال نمايد. و هر صاحب نيشى او را بگزد. و هر صاحب زراعتى، از: خرما يا انگور يا غلّه كه زكاة آن را نداده باشد خداى - تعالى - زمين آن را تا هفت طبقه طوق كند و بر گردن او افكند».«»
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 416
و نيز آن حضرت فرمود كه: «هر كه يك «قيراط» از زكاة خود را منع كند، نه مؤمن است و نه مسلمان».«» و فرمود كه: «هيچ كس فقير نشد و گرسنه نگشت و برهنه و محتاج نماند مگر به واسطه گناه مالداران، كه زكاة خود را ندادند. و حق است بر خدا كه رحمت خود را منع كند از هر كه حق خدا را در مال خود منع كند. و قسم به آن خدائى كه خلق را آفريد و ايشان را روزى داد، كه هيچ مالى در صحرا يا دريا ضايع نشد مگر به ندادن زكاة آن».«» و فرمود كه: «زكاة دادن، چيزى نيست كه: بايد صاحب آن را مدح كرد، بلكه آن چيزى است كه: به واسطه آن داخل اهل اسلام مى‏شود و خون او محفوظ مى‏گردد».«» و از اين گونه تهديدات و تشديدات در حق مانعين زكاة در كتاب خدا و اخبار ائمه هدى - عليهم السلام - بسيار است.«» و با وجود اطلاع بر آنها، اداى زكاة را سهل انگاشتن، و از مالى كه چند روزى به رسم امانت در تصرف كسى خواهد بود اندكى را از مالك حقيقى آن دريغ داشتن، با دعواى مسلمانى مشكل تواند جمع شد. و چه بى‏شرم و بى‏سعادت كسى كه: مى‏داند روزى كه پا به عرصه وجود گذاشت از ملك و مال دنيا هيچ نداشت و اكنون آنچه دارد و خود را مالك آن پندارد همه آن داده خدا است. و سعيى كه خود در تحصيل آن كرده، آن نيز به توفيق و يارى جناب بارى بوده.
آرى تخم بى‏جان را چه ياراى آنكه بى‏دستگيرى عنايتش از خاك خيزد و سقّاى ابر را چه قدرت كه بى‏رخصتش قطره آبى ريزد و اهل زراعت پندارند كه: به سعى خود از يك دانه، ده دانه برمى‏دارند و ارباب تجارت، رونق بازار خود را از رشد خود مى‏شمارند. بيچاره آدمى چه از خود ديده كه اين قدر بر خود پيچيده.
اى كه چندين به هنرمندى خود مغرورى واى اگر بر تو گذارند دمى كار تو رابا وجود اين مراتب، از جمله مالى كه هم خداوند عطا فرمود، قليلى را كه از براى جمعى بينوا مقرّر فرموده و اضعاف آن را در دنيا و آخرت وعده نموده نمى‏دهند او نخواسته به ايشان داد. زهى بى‏حيائى كه او خواسته باشد و كسى ندهد. و او را يك ده داده باشد بسى بى‏شرمى كه از ده، يكى را بخل ورزد.