فصل: شرافت استغنا و قطع طمع
ضد صفت طمع، «استغنا» و بىنيازى از مردم است. و اين از جمله فضائلى است كه:
باعث قرب به پروردگار جهان مىشود، زيرا كه: هر كه قطع طمع از غير خدا نمود خدا او را دوست دارد. و غناى حقيقى عبارت از آن است.
همچنان كه سيّد رسل - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود كه: «غنا، اين نيست كه: كسى مال بسيار داشته باشد، بلكه غنا عبارت است از: بىنيازى نفس».«» و اين خود ظاهر است، زيرا كه: اگر سؤال و احتياج بد است، بد خواهد بود، خواه چيزى داشته باشد يا نه. بلكه در صورت چيزى داشتن، قبيحتر و بدتر است.
معراجالسعادة ج : 2 ص : 405
اعرابى موعظهاى از حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - خواست، آن سرور فرمود كه: «هر وقت نماز مىگزارى مثل كسى نماز بگزار كه دنيا را وداع مىكند، زيرا كه چه مىدانى كه تا نماز ديگر خواهى بود. و چون سخن گوئى سخنى گوى كه نبايد عذر آن را بخواهى. و مأيوس باش از آنچه در دست مردمان است».«» و حضرت سيد السّاجدين - عليه السّلام - فرمود كه: «همه خوبيها را ديدم كه جمع است در قطع طمع از مردم».«» و هر كه در چيزى اميد به مردم نداشته باشد و امر خود را به خدا واگذارد خدا همه امور او را برمىآورد.
از حضرت صادق - عليه السّلام - مروى است كه شرف و بزرگى مؤمن به برخاستن در شبهاست. و عزّت او به استغنا و بىنيازى از مردم است».«» و فرمود كه: «سه چيز فخر مؤمن و زينت اوست در دنيا و آخرت: نماز شب در سحرها. و مأيوس بودن از آنچه در دست مردم است. و ولايت و دوستى از براى امامى كه از آل محمّد - صلّى اللّه عليه و آله - است».«» و نيز فرمود كه: «اگر يكى از شما بخواهد كه آنچه از خدا بطلبد به او عطا كند، پس نااميد شود از همه مردم و اميد به غير خدا نداشته باشد. و چون خدا دل او را چنين يافت هيچ چيز از خدا نمىخواهد مگر اينكه به او مىدهد».«» و طريق معالجه طمع و خلاصى از آن، و كسب صفت استغنا نزديك به آن است كه در حرص گذشت.
|