فصل: زهد و فضيلت آن‏
بدان كه: ضدّ محبّت دنيا و مال را زهد گويند. و آن عبارت است از: دل برداشتن از دنيا و آستين «فشاندن»«» بر آن. و اكتفا كردن به قدر ضرورت از براى حفظ بدن. و يا عبارت است از: پشت كردن به دنيا، و رو آوردن به آخرت. بلكه از غير خدا قطع نظر كردن، و رو آوردن به خدا. و اين، بالاترين درجات زهد است.
پس هر كه دل بردارد از هر چيزى كه غير از خداست، حتى از بهشت و قصور و غلمان و حور. و بجز از خدا چيزى را نطلبد و نجويد، آن زاهد مطلق است. و اگر دست از دنيا بردارد به طمع بهشت و آنچه در آن است، از: حور و غلمان و فواكه و بستان، و ترس آتش جهنم و مار و عقرب، آن نيز زاهد است اما مرتبه او از اول پست‏تر است. و كسى كه همين از بعضى از لذات دنيويّه دست بردارد، مثل اينكه: مال را ترك كند اما جاه را بطلبد. يا در خوراك به قدر قليلى اكتفا كند، اما به لباس فاخر، تجمّل و زينت نمايد او را مطلقا از زهد نصيبى نه، و نام زاهد بر او روا نيست.
و از آنچه گفتيم معلوم شد كه: مرتبه زهد در وقتى حاصل مى‏شود كه: باعث ترك دنيا، و پستى و حقارت آن باشد، در جنب آنچه مى‏طلبد از آخرت، يا قرب به خدا.
پس كسى كه دنيا را ترك كند به جهت اينكه دستش به آن نرسد، به جهت غرضى ديگر از اغراض دنيويّه، مثل: تحصيل نام نيك، يا به دست آوردن دلهاى مردم، يا شهرت به جود و سخاوت و جوانمردى و كرامت، يا به جهت كم كردن تحمّل بار زحمت، و امثال اين‏ها، زاهد نيست، و اصلا مرتبه زاهد از براى او نيست.