فصل دوم: مذمت خمود و فوايد نكاح
و آن عبارت است از: كوتاهى كردن در تحصيل نمودن قدر ضرورت از قوت، به جهت سد رمق، و سستى از قدر لازم در شهوت نكاح، به حدى كه منجر به برطرف شدن قوّت، و تضييع عيال، و قطع نسل شود. و شكى نيست كه: آن در شرع مذموم و ناپسنديده است، زيرا كه: تحصيل شناخت پروردگار، و سعى در عبادت آفريدگار، و كسب فضائل و دفع رذائل، موقوف به قوّت بدن و صحت تن است. پس كوتاهى در رساندن غذائى به بدن، كه قوّت را محافظت نمايد، آدمى را از تحصيل سعادات محروم سازد. و همچنين اهمال قوّه شهوت نكاح، آدمى را از فوايد بسيار محروم مىگرداند، زيرا كه: خداوند عالم اين قوه را بر بنى آدم مسلط گردانيد تا نسل باقى ماند، و وجود اين سلسله دائمى باشد. پس كسى كه آن را مهمل گذارد و ترك نكاح كند ثمره اين قوه را ضايع كرده و از فوايد بقاى نسل محروم شده است، كه يكى از آنها: موافقت اراده خداست، كه بقاى نوع انسان باشد. و بسيار شدن بندگان، و بسيار شدن كسانى كه پيغمبر آخر الزمان به واسطه آنها مباهات و افتخار مىكند. و تبرك جستن به دعاى خير فرزند صالح بعد از مردن. و وصول به شفاعت اطفال صغيرى كه پيش از پدر و مادر مىميرند، و غير اينها از فوايد. با وجود اينكه قطع كردن رشتهاى كه از آدم أبو البشر متصل شده و آن را به ديگرى نسپردن، خود قصورى است ظاهر و روشن.
و از براى نكاح و تزويج نيز فوايد بسيارى است كه كسى كه آن را ترك مىكند، آن
معراجالسعادة ج : 2 ص : 320
فوايد از او فوت مىشود. از جمله آنها: محافظت خود از شر شيطان، و شكستن «سورت»«» شهوت، و فارغ شدن از تدبير منزل، و نگاهبانى خانه، و امر طبخ و فرش و جاروب كردن، و اسباب زندگانى را آراستن، و ظروف و جامه شستن، و امثال اينها از آنچه آدمى را از تحصيل علم و عمل باز مىدارد.
و از اين جهت سيد رسل - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود كه: «بايد هر يك از شما فراگيرد زبانى ذاكر، و دلى شاكر، و زنى پارسا، كه اعانت كند او را بر امر آخرتش».«»
زن خوب فرمان بر پارسا كند مرد درويش را پادشا
برو پنج نوبت بزن بر درت چو يارى موافق بود در برت
همه روز گر غم خورى غم مدار چو شب غمگسارت بود بركنار
دلارام باشد زن نيكخواه وليكن زن بد خدايا پناه
سراندر جهان به به آوارگى وگر نه بنه دل به بيچارگى
به زندان قاضى گرفتار به كه در خانه بينى بر ابرو گره
سفر عيد باشد بر آن كدخدا كه بانوى زشتش بود در سراى
در خرمى بر سرائى ببند كه بانگ زن از وى برآيد بلندو باز از جمله فوايد تزويج و نكاح آن است كه: آدمى به سبب آن زحمت و رنج مىكشد، و رياضت بر خود قرار مىدهد، در سعى كردن در حاجات اهل و عيال، و بذل جهد نمودن در تحصيل مال حلال، و اصلاح ايشان نمودن، و آداب دين را به ايشان آموختن، و تربيت اولاد كردن، و صبر بر اخلاق زنان و بدخوئى ايشان. و هر يك از اينها فضيلتى است بىپايان، و ثوابى دارد بىكران.
و به اين جهت سيد عرب و عجم فرمود كه: «كسى كه زحمت كشد در تحصيل نفقه عيال، مانند كسى است كه: در راه خدا جهاد كند».«» و فرمود كه: «هر كه نماز او نيكو، و عيال او بسيار، و كم مال باشد، و غيبت مسلمين را نكند با من در بهشت خواهد بود، مثل اين دو انگشت من كه با يكديگرند».«» و فرمودند كه: «بعضى از گناهان هست كه هيچ چيز كفاره آن نمىشود مگر زحمت در طلب معيشت».«» و فرمود كه: «هر كه را سه دختر باشد و به ايشان نفقه دهد و احسان نمايد تا آنها از
معراجالسعادة ج : 2 ص : 321
تربيت پدر مستغنى شوند خداى - تعالى - بهشت را بر او واجب مىكند».«» و شكى نيست در اينكه خمود از شهوت و ترك نكاح، باعث حرمان از همه اين فوايد مىشود.
و بدان كه همچنان كه اين فوايد از براى نكاح هست، از براى آن آفات و بليّات بسيار نيز هست، مانند: احتياج به مال، و صعوبت تحصيل قوت حلال، - به خصوص در امثال اين زمان - و كوتاهى در حقوق زنان، - به خصوص با تعدد ايشان - و صبر بر اخلاق آنها، و تحمل بدخوئى و آزارشان، و تفرقه خاطر به جهت تحصيل آنچه به آن احتياج مىشود، و امثال آنها.
و غالب آن است كه: بدين جهت صاحبان عيال به دنيا فرو مىروند و از ياد خدا غافل مىشوند، و از كارى كه براى آن خلق شدهاند باز مىمانند. پس سزاوار به حال هر كسى آن است كه: مجتهد نفس خود باشد، و احوال خود را ملاحظه كند. و فوايد و مفاسدى كه مذكور شد به نظر در آورد و ببيند كه در حق او كدام طرف بهتر است و به آن رفتار كند. اما چه سود تا آدمى مبتلا نشده است «غايله»«» آن را بر نمىخورد و بعد از آنكه گرفتار شد چاره نمىتواند كرد.
|