صفت هيجدهم: خودستايى
و آن عبارت از اين است كه: آدمى در مقام اثبات كمال و نفى نقص از خود برآيد.
و اين از نتايج عجب است. و قبح آن ظاهر و مبيّن است، زيرا كه: هر كه حقيقت خود را شناخت و به قصور و نقصانى كه لازم ذات انسانى است برخورد، ديگر زبان به مدح خود نمىگشايد. علاوه بر اينكه اين امرى است در نظر همه مردم قبيح، و هر كه خودستائى نمايد در نظرها بىوقع و بىمقدار و پست و بىاعتبار مىگردد.
و از اين جهت امير المؤمنين - عليه السّلام - فرمود كه:«تزكيه المرء لنفسه قبيحة»
يعنى: «ستايش مرد، خود را قبيح است».
و آنچه گذشت در بيان حقارت انسان و پستى او كافى است از براى بيان قبح خودستائى. پس سزاوار از براى هر كس آن است كه: از اين صفت قبيحه كناره كند، و
معراجالسعادة ج : 2 ص : 306
هر سخنى مىخواهد بگويد در آن تأمل كند، كه متضمّن خودستائى نباشد.
به چشم كسان در نيايد كسى كه از خود بزرگى نمايد بسى
مگو تا بگويند مدحت هزار چو خود گفتى از كس توقّع مدار
تو آنگه شوى پيش مردم عزيز كه مر خويشتن را نگيرى به چيز
|